جدول جو
جدول جو

معنی هجائیه - جستجوی لغت در جدول جو

هجائیه(هَِ ئی یَ)
مؤنث هجائی، منسوب به هجاء. رجوع به این کلمه شود.
- حروف هجائیه. رجوع به ’حروف هجا’ ذیل کلمه هجا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبائیه
تصویر سبائیه
فرقه ای از غلاه شیعه، پیروان عبدالله بن سبا که امیرالمومنین علی را خدا می خوانده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبائیه
تصویر جبائیه
فرقه ای از معتزله پیرو ابوعلی جبّایی، که معتقد بودند بندگان، آفرینندۀ کردار و فعل خود می باشند و در روز قیامت خداوند را نخواهند دید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهائیه
تصویر بهائیه
پیروان فرقۀ بهائیت
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای شفاف شبیه ژلاتین که در حفرۀ درونی کرۀ چشم بین عدسی و شبکیه قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
(حَجْ جا جی یَ)
یکی از نقاط شهر واسط نزدیک ماوردان. رجوع به تاریخ ابن اثیر ج 7 ص 135شود. و از صفحۀ 125همان مجلد چنین برآید که میان اهواز و بصره بوده است
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
اقلیمی از بیلوبونیسۀ قدیمه که در طول ساحل خلیج قرنثیه امتداد داشته. طول آن از مشرق بمغرب قریب 65 میل و عرض آن از 12 تا 20 میل، از سمت شمال ببحر کریسا یا آبهای جون و از سمت جنوب به ألیذه و ارکادیا محدود است و ساحل آن دارای صخره های بسیار است که ورود سفائن را مشکل و گاه غیرممکن میسازد. این ناحیه دارای کوههای عدیده است. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان ص 160 شود، حوض، زمینی که شخص برای خود یا برای پادشاه جدا کند، زمینی که امام بکسی دهد و ملک نباشد. ج، اخذ
لغت نامه دهخدا
(اِجْ جا صی یَ)
آش آلو. آلوبا
لغت نامه دهخدا
(سَ ئی یَ)
صنفی از فرقۀ غالیۀ عبدالله بن سبا. (مفاتیح). پیروان عبدالله بن سبا هستند که درباره علی (ع) گزافه گویی کرد و گفت او پیغمبر بود و سپس گزافه بیشتر گفت و چنان پنداشت که او خدا است عده ای را بدین سخن بخواند. چونکه علی (ع) کشته شد ابن سبا گفت او کشته نشده و وی مانند عیسی بن مریم به آسمانها رفته است، و گروهی از سبائیه پنداشته اند که علی در ابرها جا دارد، تندر بانگ او و برق تازیانۀ اوست. و دسته ای سبائیه پندارند که مهدی آینده جز علی کسی نیست. شیعی گوید که عبدالله بن سودا در این گفتار با سبائیه یاری می کرد و او از نژاد یهود و از مردم حیره بود و چنان وانمود کرد که مسلمان است و بدینوسیله میخواست نزد کوفیان پیشوایی یابد و گفت در تورات خوانده که هر پیغمبری را جانشینی است و علی جانشین محمد و بهترین جانشینان او است چنان که محمد بهترین پیغمبران بود. شیعیان چون این سخنان رابشنیدند علی را گفتند که او از دوستداران تواند علی او را بنواخت و او را در پلۀ منبر خود نشانید. ولی چون گزافه گوئیهای او را بشنید قصد کشتن او کرد. ابن عباس وی را از آن کار بازداشت. چون علی از کشتن این سودا و این سبا باز ایستاد آن دو را نفی بلد کرد ولی مردم نادان پس از کشته شدن علی به آن دو فریفته گشتند. محققان اهل سنت گویند که ابوسودا از دوست داران دین یهود بود و میخواست اسلام را بتأویلات خود تباه سازد. ابی سودا طرفداران خود را گفت بخدای قسم از برای علی دو چشمه در مسجد کوفه پدیدار شود که از یکی انگبین و از دیگری روغن بجوشد و پیروان و شیعۀ وی از آن دو بنوشند. (تاریخ مذاهب اسلام) (ترجمه الفرق بین الفرق به قلم مشکور صص 240- 241) و رجوع به الملل والنحل شهرستانی صص 188- 189 و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و روضات الجنات ص 555 و رجوع به سبا شود
لغت نامه دهخدا
(سَجْ جا دی یَ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 3 هزارگزی باختری تربت جام و هزارگزی باختر شوسۀ عمومی مشهد به تربت جام. هوای آن معتدل و دارای 66 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ ری یَ)
تأنیث حجاری. زن منسوب بوادی الحجارۀ اندلس
لغت نامه دهخدا
(زُ جی یَ)
نام مدرسه ای بحلب و آنرا ابوالربیع سلیمان بن عبدالجبار بن ارتق بناکرده است. محمد کردعلی در خطط الشام آرد: مدرسه زجاجیه را بدرالدوله سلیمان بن عبدالجبار صاحب حلب و بقولی عبدالرحمان بن عجمی برای اصحاب شافعی بنا کرده است. اما مردم حلب که بیشتر شیعی مذهب بودند با ساختمان این مدرسه مخالف بودند و لذا آنچه روزها از مدرسه مذکور ساخته میشد شبانه مردم آنرا ویران میساختند. بالاخره پس از چندی ساخته و تمام شد اما اکنون از آن مدرسه اثری نیست و بجای آن خانه کرده اند و بنابه نوشتۀ اعلام النبلاء دور نیست مدرسه زجاجیه در محلۀ جلوم واقع بوده است. (از خطط الشام ج 5 ص 104 و 105)
لغت نامه دهخدا
(شَ یَ / شَ ئی یَ)
رجل شنائیه، مرد دشمنی کننده. (منتهی الارب). مرد مبغض. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ رَ)
دهی است از دهستان تکاب، بخشی ریوش، شهرستان کاشمر. سکنه 340 تن و آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ومیوه های باغ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَیا یِ)
منسوب به رضا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَ)
نام اصلی این شهر ارومیه یا اورمیه است که در اواسط سلطنت رضاشاه به رضائیه تغییر نام یافت و تا آخر دوران پهلوی به همین نام خوانده میشد. در 921هزارگزی شمال باختری تهران و 125هزارگزی جنوب باختری تبریز و 144هزارگزی جنوب خوی و 132هزارگزی شمال باختری مهاباد واقع شده و مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 45 درجه و 4 دقیقه، عرض 37 درجه و 34 دقیقه و 40 ثانیه. ارتفاع از سطح دریا 1342 گز است. اختلاف ساعت با تهران 25 دقیقه و 20 ثانیه، یعنی ساعت 12 ظهر ارومیه، ساعت 12 و 25 دقیقه و 20 ثانیۀ تهران است. ارومیه یکی از شهرهای قدیم آذربایجان غربی و مرکز استان آذربایجان غربی است و در 18هزارگزی باختر دریاچۀ ارومیه واقع است و یکی از شهرهای زیبا و خوش آب و هوای ایران می باشد بویژه در فصل بهار دارای منظرۀ خوش و سبز و خرم است و باغات انگور و آب جاری فراوان دارد. نام این شهر تا ظهور سلسلۀ پهلوی ارومیه بوده. وجه تسمیۀ آن بنابه گفتۀ معتمدین کلدانی، چون رضائیه قبل از اسلام مرکز سلطنت کلده و آشور بود و از لحاظ اینکه شهر ارومیه به کثرت میاه و انبار معروف و مشهور می باشد در زبان کلدانی به معانی محل ’میه’ یا میاه (آب) از نظر آب رودخانه ها و چشمه سارهای زیاد به ارومیه معروف گردیده در عین حال تصور می رود که در فرمان استیلای رومیان این شهر بنام ’رومیه’ موسوم شده باشد. ارومیه از دیر زمانی مهد تمدن و جایگاه علم و فرهنگ بوده و آثار گرانبهایی که درنتیجۀ حفاریهای علمی و احیاناً در اثر تصادف گوناگون بدست آمده گواه این مدعا می باشد ولی متأسفانه آثار تاریخی این شهر در اثر حوادث تاریخی و انقلابهای متوالی و مهاجمۀ اقوام و قبایل مختلف به کلی از بین رفته است. این شهر به نوشتۀ مورخان وبموجب آثار عتیقه و بناهای تاریخی که دارد مولد زردشت (وخشور زردشت) بوده است و مکان مقدس و زیارتگاه سلاطین عجم به شمار می رفته. در سال 623 میلادی که خسرو پرویز ساسانی از امپراطور روم در ارمنستان شکست خورده رومیان داخل خاک ارومیه شده اند و شهر را آتش زده اند که فعلاً آثاری در اطراف شهر از آن باقی است. در عصر شاه عباس کبیر شخصی بنام امرخان برادوستی (معروف به امیرخان یکدست) جد بزرگ اسماعیل آقا سمیتقو که رئیس ایل عشایر شکاک بوده از طرف دولت وقت حکومت این منطقه را عهده دار شد و قلعۀ حسین به نام ’دم دم’ در قلعۀ کوه دم دم جنوب خاور قریۀ کوگیا احداث نمود (و فعلاً آثاری از آن قلعه باقیست) ، بعداً بنای عصیان و تمرد از اوامر دولت گذارد و علم طغیان و استقلال برافراشت. دولت هرچه قوای نظامی برای تنبیه مشارالیه فرستاد موفقیتی بدست نیاورد. سرانجام سردار کربلای علیخان افشار قاسملو انجام دادن این امر را به عهده گرفت و پس از زد و خوردهای خونین قلعۀ مزبور را تصرف کرد و این قضیه را خاتمه داد. بنابه دستور دولت بیست هزار خانواده از ایلات و طوایف افشار از کلات کوچ نموده در اطراف و دهات و خود ارومیه جهت حفاظت مرز اسکان شده اند و بعد از آن چندین غائلۀ عشایری و غیره در این شهر اتفاق افتاده که باعث خرابی این منطقه گردیده و شرح آنها تاریخچۀ مفصلی است. تا زمانی که رضاشاه به سلطنت نشست و تمام صفحات ایران را از این گونه هرج و مرج ها نجات بخشید علی الخصوص توجه بیشتری به این شهرستان داشت چنانکه نام این شهر به نام وی ارومیه نامیده شد. از ابنیۀ تاریخی که از آسیب محفوظ مانده بنای تاریخی گنبد و مسجد جامع ارومیه میباشد. بنای سه گنبدان برطبق نظریۀ باستان شناسان در سال 580 هجری قمری ساخته شده و عبارت از مقبره ای است به شکل برج، گویا آتشکدۀ زردشتیان بوده که پس از هجوم اعراب به ایران و نفوذ آنان در آذربایجان متروک و به تدریج خراب شده وقسمتی از خطوط و نقوش آن از بین رفته و به صورت فعلی درآمده است و در این اواخر بر اثر توجه به حفظ آثار تاریخی به تعمیر قطعی آن اقدام شد و قسمتهای خراب شدۀ بنای مزبور برطبق نظریۀ کارشناسان به سبک اصلی آن تعمیر گردید. سه گنبدان مزبور به فاصله پانصد گز در سمت جنوب خاور شهر ارومیه واقع و از سنگ و آجر ساخته شده و بنابه نوشتۀ ’مارکوارت’ مستشرق آلمانی ’کنجک’ بزرگترین آتشکده در جنوب شرقی ارومیه می باشد که بایست هر پادشاهی بعد از جلوس خود پای پیاده به زیارت آن می آمد، ولی بعضی از مورخان راجع به وجه تسمیۀ ’سه گنبد’ قایلند که دو بنای دیگر نیز در مجاورت ده چهریق در اطراف کهنه شهر شاهپور وجود دارد که مجموعۀ این سه بنا را در قدیم سه گنبد نامیده اند. دیگر بنای قدیمی مسجد جامع ارومیه می باشد که تخمیناً از هفتصد سال پیش ساخته شده و تاریخ صحیحش در دست نیست و به قول برخی از مورخان قبلاً کلیسا بوده و بعداً در زمان سلطنت شاه عباس کبیر به مسجد تبدیل شده و در سال 1184 هجری قمری از طرف مرحوم رضاقلیخان بیگلربیگی افشارتعمیر گردیده است. مسجد مذکور بنای بزرگی است که دروسط بازار واقع و دارای محراب طلاب نشین و صحن بزرگ ومسجد بسیار بزرگ و عالی است که به آیات قرآنی و گچ بریهای ظریف و کاشی کاریها مزین گردیده. سابقاً در رأس گنبد مسجد شبکۀ طلایی از روی اصول فنی و قواعد هندسی نصب شده بود که بر اثر حرارت و تابش آفتاب ساعات روز و نصف النهار ظهر را تعیین می نمود که بعداً بواسطۀ تعمیر گنبد، اسباب مزبور را از محل اصلی خود منحرف کردند و خاصیت مربوط هم از میان رفت. تاریخ محراب مسجد 676 هجری قمری را نشان می دهد ولی برطبق گفتۀ مطلعین تاریخ مذکور از تاریخ بنای مسجد عقب تر می باشد.
صنایع: صنعت نجاری و منبت کاری ارومیه در تمام ایران شهرت دارد و مبلهای عالی و جعبه های منقوش و قوطی های مشبک دستی در این شهر بوسیلۀ استادان ماهر تهیه می گردد. صنعت قالیبافی و نساجی نیز سابقاً رواج داشته که فعلاً متروک شده است.
بهداشت: ارومیه دارای یک بنگاه شیر و خورشید و یک بهداری شهرداری می باشد که سازمان آنها به شرح زیر است: بنگاه شیرو خورشید عبارتست از یک بیمارستان سی تختخوابی و وسایل طبی و جراحی و چشم پزشکی و زایمان و درمانگاه شمارۀ 1 و درمانگاه شمارۀ 2 بهداری سیار و هفت بخش که پستهای بخشها مرتباً در دهات گردش می کنند و مشغول معالجۀ بیماران محل می باشند.
فرهنگ: این شهرستان دارای 104 باب دبیرستان و دبستان است که در خود شهر دایر است و چند باب آموزشگاه شبانۀ اکابر برای تحصیل اهالی بیسواد وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
در ارومیه نجاری و منبت کاریهای زیبا می کنند، جعبۀ شطرنج و نرد ارومیه معروفست. بعلاوه گلاب و مشروبات ممتاز نیز به عمل می آورند و دهها نوع انگور در باغهای آن بدست می آید. (یادداشت مؤلف).
شهرستان ارومیه، یکی از شهرستان های استان آذربایجان غربی و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال به شهرستان خوی، از جنوب به شهرستان مهاباد، از خاور به دریاچۀ ارومیه، از باختر به کشور ترکیه و عراق محدود می باشد. آب و هوا، هوای کنار دریاچۀ ارومیه معتدل نسبه گرم و مالاریایی و جلگه، ولی قسمتهای کوهستانی و مرزی آن سردسیر می باشد.
ارتفاعات: مهمترین ارتفاعات این شهرستان عبارتست از: 1- سلسله جبال مرزی ترکیه و عراق که مرز این سه کشور را از هم جدا نموده و علایم مرزی ایران و ترکیه در روی آنها میله گذاری شده است. 2- ارتفاعات گردنۀ قوشچی در شمال شهرستان . 3- کوههای باستان در جنوب شهرستان .
رودخانه ها: مهمترین رودخانه های ارومیه عبارتست از: رود خانه نازلو، روضه چای، برکشلو (شهرچای) باراندوزچای، گدار (قادرچای) ، و چندین رود خانه کوچک دیگر که عموماً به دریاچۀ ارومیه می ریزند.
پلهای معروف: پل چونقرالو، شهرچای، ساعتلوی داغ، باراندوزچای.
معادن: این شهرستان معادن فراوانی دارد که هنوز به استخراج آنها اقدام نشده. فقط چند معدن گچ و آهک و نمک دارد، ولی بیشتر نمک شهرستان از آب دریاچه تهیه می شود.
سازمان اداری: از نظر تقسیمات کشوری شهرستان ارومیه از 5 بخش و 15 دهستان و 743 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن به اضافۀ شهر ارومیه 198566 تن میباشد به شرح زیر:
نام بخش تعداددهستان تعدادآبادی جمعیت
بخش حومه 6 376 80877
صومای 3 84 17709
سلوانا 3 92 11381
سلدوز 1 117 21403
اشنویه 2 74 14369
جمع 15 743 198566
راهها: به نقاط زیر راه شوسه دارد: کلمانخانه، شاهپور، خوی، ماکو، بازرگان، پلدشت، جلفا، مرند، تبریز، مهاباد، اشنویه، نقده، خانه، میاندوآب، مراغه، شاهین دژ، بوکان، سقز. و چند راه نیمه شوسه به سردشت، سراو و جز آن.
بخش ارومیه، حدود بخش: از شمال به دریاچۀ ارومیه و بخش شاهپور، از جنوب به بخش اشنویه و نقده، از خاور به دریاچۀ ارومیه، از باختر به بخش صومای و سلوانا. قسمتهای کنار دریاچه جلگه و بقیه کوهستانی است. هوای بخش بیشتر معتدل، و بعلت وجود باتلاقها و رودخانه های متعدد و دریاچه، ناسالم ومالاریایی است. آب دیه های بخش از رودخانه های نازلو وروضه و برکشلو و باراندوز و چشمه سارها و قنوات محلی است. محصول آنجا غلات و توتون و حبوب و سبزه و کشمش و برنج و چغندرقند و صیفی و انواع سبزی است. راههای شوسۀ ارومیه به شاهپور و نقده و مهاباد از این بخش می گذرد. بخش حومه از 8 دهستان و 377 آبادی تشکیل می یابد و جمعیت آن به اضافۀ شهر ارومیه 133704 تن است به شرح زیر:
دهستان آبادی جمعیت
نازلو 145 33157
برکشلو 59 12624
باراندوزچای 102 16830
روضه چای 29 5810
انزل 17 8971
دول 24 3485
شهرارومیه 1 52827
جمع 377 133704
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
مسجد جامع واقع در شهر ارومیۀ آذربایجان که محرابش مورخ به سال 676 هجری قمری است. (تاریخ صنایع ایران)
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی یَ)
نام یکی از طوایف کرد. (یادداشت مؤلف) : در صحبت رضائیه به قم آمد و همچنین به من رسیده است که رضائیه دختران خود را به شوهر نمی دادند زیرا کسی که همسر و هم کفو ایشان بوده باشد نمی یافتند. (تاریخ قم ص 221)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
رثاییه. قصیده و چکامه که در مرثیۀ مرده سروده شود مانند رثائیۀ فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا رثائیۀ خاقانی در مرگ فرزند خود و جز آن
لغت نامه دهخدا
(حِ ری یَ)
ام العلاء بنت یوسف اندلسیه است
لغت نامه دهخدا
(بَ ئی یَ)
گروهی که بداء را درباره خداوند متعال جایزمی دانند. (از تعریفات جرجانی). از غلاه شیعه که بداءرا درباره حق تعالی جایز دانسته اند. اینان گویند مانعی ندارد که خداوند فعلی را اراده کند سپس چیزی او را آشکار شود که پیش از ارادۀ آن فعل بر او پوشیده بود و از ارادۀ خود منصرف شود. (از شرح المواقف از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به بداء و بدایی شود
لغت نامه دهخدا
(حِیَ)
مؤنث حجازی. رجوع به حجازی شود
لغت نامه دهخدا
(ثُ ئی یَ)
در نزد علماء منطق قسمی از قضیۀ حملیه باشد که بیان آن در ذکر معنی کلمه حمل بیاید. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(هََ ئی یَ/ یِ)
مؤنث هوائی. رجوع به هوایی شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ ئی ی)
منسوب به هجاء (هجا). رجوع به این کلمه شود. ابجدی. الفبایی.
- حروف هجائی. رجوع به ’حروف هجا’ ذیل کلمه هجا شود.
، تعریض آمیز. هجوآمیز
لغت نامه دهخدا
(دَ ئی یَ)
دوایی. دارویی. تأنیث دوائی. (یادداشت مؤلف) : و له (لخشکنجبین) رائحه دوائیه. (تذکرۀ ابن بیطار). رجوع به دارویی و دوایی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نجاریه
تصویر نجاریه
پیروان حسین بن محمد نجار از خرد گرایان (معتزله) ری
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قضائی کادیکیک داتستانیک دادگذاری مونث قضائی. یا قوه قضائیه. یکی از سه قوه اداره کننده کشور است و شامل کلیه دستگاههای دادگستری است. یا هیئت قضائیه. مجموع قضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثنائیه
تصویر ثنائیه
قسمی از قضیه حملیه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین گویان پیروان عبدالله سباکه بیش از همگان سه خلیفه را نفرین می کردند و علی علیه السلام را خدا می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای شفاف شبیه به ژلاتین که در حفره درونی کره چشم بین عدسی و شبکیه جای دارد
فرهنگ لغت هوشیار
پساختان مونث اجرائی یا ورقه اجرائیه. ورقه ایست که بمنظور آگاهی کسی که اجرا علیه اوست از طرف اجرا دادگستری یا ثبت بوی ابلاغ و پس از مهلت مقرر اجرا شروع میشود. یا قدرت اجرائیه نیرویی که در دستگاه حکومت و یا سازمانهای دیگر ماء مور اجرا و بکار بستن قانون ها و دستورهاست. یا کمیته اجرائیه. کمیته و انجمنی که در یک سازمان یا حزب ماء مور اجرا و بکار بستن دستورها و قانونهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجائی
تصویر هجائی
هجایی در فارسی آواجی آواتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجاجیه
تصویر زجاجیه
((زُ یِّ))
مایع ژلاتین مانندی که بین عدسی و شبکیه قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قضائیه
تصویر قضائیه
دادگستری
فرهنگ واژه فارسی سره
تعجّب
دیکشنری اردو به فارسی