- هایل
ترساننده، ترس آور، هولناک
معنی هایل - جستجوی لغت در جدول جو
- هایل (یِ)
هائل. ترسناک. رجوع به هائل شود
- هایل
ترساننده. یا مرض هایل. مرض سخت موحش
- هایل ((یِ))
هولناک، ترساننده
- هایل
ترسناک، مخوف، موحش، مهیب، هایب، هراس انگیز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گراینده، میل کننده، خواهان، خمیده، خرامان، خرامنده، برای مثال که من به حسن تو ماهی ندیده ام طالع / که من به قدّ تو سروی ندیده ام مایل (سعدی۲ - ۶۵۴)
دور شونده ناپدید یاوه بی آن که آن کار کند از شنیدن عقلش یاوه شود غم مخور یاوه نگردد او ز تو بلکه عالم یاوه گردد اندر او روند برطرف شونده زوال یابنده، نابود ناپدید
ممال هلال: بنگرید به هلال هلال، نامی بودمردان را: (مران هردوسالاررابودنام یکی راهلیل ویکی راهمام) (ورقوگلشاعیوقی 5)
ترساننده: (نشان مهر تودرطبع لعبتی مطبوع خیال کین تو دردیده صورتی هایب) (عثمان مختاری)
برگردنده از راه، ترک کننده و برگردنده و خمنده، جور کننده، عدول کننده
گوینده سخن سخنگو، گوینده شعر، اقرار کننده بخطای خود، معتقد بچیزی: قایل بتعدد آلهه قایل بخلا، جمع قایلین (قائلین)
برنده قاطع، فزونی مزیت، توانایی قدرت، توانگری، فراخی وسعت، فایده سود نفع
آنچه که میان دو چیز واقع شود و مانع از اتصال آن دو گردد فاصل حجاب، جدا کننده
