ابن کلبی گوید: وادیی است میان دو کوه بنی طیی ٔ. امروءالقیس گوید: ابت اجاءٌ ان تسلم العام ربها فمن شاء فلینهض لها من مقاتل تبیت لبونی بالقُرَیّه أمّنا و اسرحها غِبّاً بأکناف حائل بنوثعل جیرانها و حماتها و تمنع من رجال سعد و نائل. گویند عربی بیابانی به شهری مانده بود، پس میل بیابان خود کرد و در حنین دیار خویش این اشعار بسرود: لعمری لنور الاقحوان بحائل و نور الخزامی فی ألاء و عرفج احب الینا یاحمید بن مالک من الورد و الخیری و دهن البنفسج و اکل یرابیع و ضب و ارنب احب الینا من سماناً و تدرُج و نص القلاص الصهب تدمی انوفها یحین بنا مابین قوّ و منعج احب الینا من سفین بدجله و درب متی ما یظلم اللیل یرتج. (معجم البلدان ج 2 ص 205 و 206) حفصی گوید: موضعی به یمامه است از بنی نمیر و بنی حمان از بنی کعب بن سعد بن زید مناه بن تمیم. و دیگران گفته اند: حایل در سرزمین یمامه از آن بنی قشیر است، و آن وادیی است که ابتداء آن دهناء است. ابوزیاد گفته است حایل موضعی است میان سرزمین یمامه و باهله، و آن سرزمین بزرگی است نزدیک سوفه و آن قطعه معروف است. (معجم البلدان ج 3 ص 205) چشمۀ حایل، ابوعبیده و ابوزیاد گویند: چشمۀ آبی است در بطن مروت در سرزمین یربوع. ابوعبیده گوید: اذا قطعن حائلاً و المروت فأبعد الله السویق الملتوت. (معجم البلدان ج 3ص 205). رجوع به حائل شود
دور شونده ناپدید یاوه بی آن که آن کار کند از شنیدن عقلش یاوه شود غم مخور یاوه نگردد او ز تو بلکه عالم یاوه گردد اندر او روند برطرف شونده زوال یابنده، نابود ناپدید