ابوبکر بن علی بن موسی الهاملی، ملقب به سراج الدین. فقیه حنفی. منظومه ای دارد در فقه به اسم ’درالمهتدی و ذخرالمقتدی’ که به منظومۀ هاملی معروف است. وفات وی به سال 769 هجری قمری اتفاق افتاد.
ابوبکر بن علی بن موسی الهاملی، ملقب به سراج الدین. فقیه حنفی. منظومه ای دارد در فقه به اسم ’درالمهتدی و ذخرالمقتدی’ که به منظومۀ هاملی معروف است. وفات وی به سال 769 هجری قمری اتفاق افتاد.
املا، مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد، مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد، طریقۀ نوشتن کلمات، درست نوشتن، برای مثال مذکّران طیورند بر منابر باغ / ز نیم شب مترصد نشسته املی را (انوری - ۱)
املا، مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد، مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد، طریقۀ نوشتن کلمات، درست نوشتن، برای مِثال مذکّران طیورند بر منابر باغ / ز نیم شب مترصد نشسته املی را (انوری - ۱)
سرگشته، حیران مانده، سرگردان، متحیر، (لغت فرس) (از برهان) (اوبهی) (جهانگیری) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) : استه و غامی شدم ز درد جدائی هامی و وامی شدم ز خستن مترب رنگ رخ من چو غمروات شد از غم موی سر من سپید گشت چو مهرب، منجیک (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، رجوع به مدخل های غامی، وامی، مترب، غمروات، مهرب و ابیب شود
سرگشته، حیران مانده، سرگردان، متحیر، (لغت فرس) (از برهان) (اوبهی) (جهانگیری) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) : استه و غامی شدم ز درد جدائی هامی و وامی شدم ز خستن مترب رنگ رخ من چو غمروات شد از غم موی سر من سپید گشت چو مهرب، منجیک (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، رجوع به مدخل های غامی، وامی، مترب، غمروات، مهرب و ابیب شود
ملک کمال الدین، عوفی در لباب الالباب آرد: ’الملک المعظم پیغو ملک. در نوبت ایالت او اهل مرغینان و کاشان با عیشی تن آسان بودند و او پادشاهی بود که هم قوت فضل داشت و هم فضل قوت، آسمانی بر زمین و آفتابی در زین. اشعار او مدون است و دیوان شعر او با صغر حجم چون مردم دیده عزیز و چون دیدۀ مردم گرامی و اگر تمامی اشعار او نقل کرده شود از غرض کتاب باز مانیم بعضی از حرف او ایراد کرده آمده...’ ای راحت دل و جان، ای آفتاب خوبان ای جان نواز چون دل، ای دلنواز چون جان. و سپس بیست و چهار بیت دیگر از این قصیده نقل کند و آنگاه قصیدتی دیگر آرد در مدح خسر شاعر طغان مرغینان که با این بیت آغاز شود: فرمان نافذ او بر حکمها دلیل دست تصرف او بر ملکها دراز خاقان حسام دین حسن بن علی که هست از جملۀجهان ز همه چیز بی نیاز. و هم قصیدتی دیگر آرد در حق همان ممدوح چنین: خندید صبح چون دهن یار سیمتن او خنده زد بمن و براو من در گریستن. اما این دو قصیده از حسام الدین بختیار بن زنگی سلجوقی متخلص به پیغوی است مداح پیغو ملک، و در نسخۀ لباب الالباب قبل از نقل دو قصیدۀ فوق ظاهراً عبارتی بوده است مشعر بر آنکه شاعران دیگر چنین مدایحی در حق او داشته اند و از نسخه آن عبارت حذف شده. و دو قصیده بدنبال قصیدۀ پیغوملک و بنام او درج گردیده است و حال آنکه در صدر قصیدۀ اول نام ممدوح که شعر در مدح اوست بالصراحه آمده است. مرحوم قزوینی در حواشی لباب الالباب نوشته اند: پیغوملک ظاهراً از ملوک الطوایف خانیۀ ماوراءالنهر است چه ایشان بعد از استیلاء قراخطائیان در ماوراءالنهر (از حدود سنۀ 530-606 هجری قمری) منقسم شده بودند بملوک صغار بسیار و هر ناحیۀ کوچکی در دست یکی از ایشان بود از جانب قراخطا. و مراد از کاشان، کاشان ماوراءالنهر است - انتهی. این مرد آنچنان که سعید نفیسی در حواشی تاریخ بیهقی (جلد سوم ص 1362 تا 1377) نوشته است ملکشاه حسام الدین یا عزالدین حسن بن علی الغ پیغواست متوفی در622 هجری قمری ممدوح خواجه ضیاءالدین بن خواجه جلال الدین مسعود خجندی معروف به پارسی و حسام الدین بختیار بن زنگی سلجوقی، ظاهراً از امرای دورۀ سلجوقی و اشعار این شاعر اخیر چنانکه گفتیم در لباب الالباب با اشعار ممدوح او پیغو ملک مخلوط شده است و یا این اغتشاش در نسخۀ حاضر لباب الالباب رخ داده است. این شعر ظاهراً از پیغو ملک است: بر دشمن تو خندد گردون چو مرد عاقل بر هزلهای جحی بر ژاژهای طیان. احوال و اشعار رودکی (ج 3ص 1181). و هم از اوست چنانکه عوفی نیز درلباب الالباب آورده است: رباعی ای عقد جواهر خجل از نامۀ تو مستورجهان فضل در جامۀ تو بحر هنری روان شده در و گهر چون ریگ بیابان ز سر خامۀ تو. رباعی هرگز نبدم لب تو یارب روزی یابندۀ تو نیست مگر لب روزی گیسوی تو صد روز شبی کرد ولیک رخسارۀ تو نکرد یک شب روزی. هم او راست: جستم برای فال کتابی و ناگهان دستم به بحر گوهر سید حسن رسید باصد زبان چگونه توان گفت شکر این کانچ از خدای خواسته بودم بمن رسید. هم او راست: دیده ز جمال یار یابد آن بهره که از کمال یابد نی نی ز بهار کی توان یافت هرچ آن ز جمال یار یابد از روی چو گلستان او دل گل جوید و لیک خار یابد گفتم که ببند زلف را، گفت این فتنه کجا قرار یابد روزی که جفا پرست شد یار آن روز زمانه کار یابد چون او نتوان بعمرها یافت هردم چو من او هزار یابد
ملک کمال الدین، عوفی در لباب الالباب آرد: ’الملک المعظم پیغو ملک. در نوبت ایالت او اهل مرغینان و کاشان با عیشی تن آسان بودند و او پادشاهی بود که هم قوت فضل داشت و هم فضل قوت، آسمانی بر زمین و آفتابی در زین. اشعار او مدون است و دیوان شعر او با صغر حجم چون مردم دیده عزیز و چون دیدۀ مردم گرامی و اگر تمامی اشعار او نقل کرده شود از غرض کتاب باز مانیم بعضی از حرف او ایراد کرده آمده...’ ای راحت دل و جان، ای آفتاب خوبان ای جان نواز چون دل، ای دلنواز چون جان. و سپس بیست و چهار بیت دیگر از این قصیده نقل کند و آنگاه قصیدتی دیگر آرد در مدح خسر شاعر طغان مرغینان که با این بیت آغاز شود: فرمان نافذ او بر حکمها دلیل دست تصرف او بر ملکها دراز خاقان حسام دین حسن بن علی که هست از جملۀجهان ز همه چیز بی نیاز. و هم قصیدتی دیگر آرد در حق همان ممدوح چنین: خندید صبح چون دهن یار سیمتن او خنده زد بمن و براو من در گریستن. اما این دو قصیده از حسام الدین بختیار بن زنگی سلجوقی متخلص به پیغوی است مداح پیغو ملک، و در نسخۀ لباب الالباب قبل از نقل دو قصیدۀ فوق ظاهراً عبارتی بوده است مشعر بر آنکه شاعران دیگر چنین مدایحی در حق او داشته اند و از نسخه آن عبارت حذف شده. و دو قصیده بدنبال قصیدۀ پیغوملک و بنام او درج گردیده است و حال آنکه در صدر قصیدۀ اول نام ممدوح که شعر در مدح اوست بالصراحه آمده است. مرحوم قزوینی در حواشی لباب الالباب نوشته اند: پیغوملک ظاهراً از ملوک الطوایف خانیۀ ماوراءالنهر است چه ایشان بعد از استیلاء قراخطائیان در ماوراءالنهر (از حدود سنۀ 530-606 هجری قمری) منقسم شده بودند بملوک صغار بسیار و هر ناحیۀ کوچکی در دست یکی از ایشان بود از جانب قراخطا. و مراد از کاشان، کاشان ماوراءالنهر است - انتهی. این مرد آنچنان که سعید نفیسی در حواشی تاریخ بیهقی (جلد سوم ص 1362 تا 1377) نوشته است ملکشاه حسام الدین یا عزالدین حسن بن علی الغ پیغواست متوفی در622 هجری قمری ممدوح خواجه ضیاءالدین بن خواجه جلال الدین مسعود خجندی معروف به پارسی و حسام الدین بختیار بن زنگی سلجوقی، ظاهراً از امرای دورۀ سلجوقی و اشعار این شاعر اخیر چنانکه گفتیم در لباب الالباب با اشعار ممدوح او پیغو ملک مخلوط شده است و یا این اغتشاش در نسخۀ حاضر لباب الالباب رخ داده است. این شعر ظاهراً از پیغو ملک است: بر دشمن تو خندد گردون چو مرد عاقل بر هزلهای جحی بر ژاژهای طیان. احوال و اشعار رودکی (ج 3ص 1181). و هم از اوست چنانکه عوفی نیز درلباب الالباب آورده است: رباعی ای عقد جواهر خجل از نامۀ تو مستورجهان فضل در جامۀ تو بحر هنری روان شده در و گهر چون ریگ بیابان ز سر خامۀ تو. رباعی هرگز نبدم لب تو یارب روزی یابندۀ تو نیست مگر لب روزی گیسوی تو صد روز شبی کرد ولیک رخسارۀ تو نکرد یک شب روزی. هم او راست: جستم برای فال کتابی و ناگهان دستم به بحر گوهر سید حسن رسید باصد زبان چگونه توان گفت شکر این کانچ از خدای خواسته بودم بمن رسید. هم او راست: دیده ز جمال یار یابد آن بهره که از کمال یابد نی نی ز بهار کی توان یافت هرچ آن ز جمال یار یابد از روی چو گلستان او دل گل جوید و لیک خار یابد گفتم که ببند زلف را، گفت این فتنه کجا قرار یابد روزی که جفا پرست شد یار آن روز زمانه کار یابد چون او نتوان بعمرها یافت هردم چو من او هزار یابد
ابراهیم بن یحیی. از افاضل علمای اوایل قرن سیزدهم هجرت بود که در حدود 1230 هجری قمری درگذشت. وی از شاگردان سید بحرالعلوم بود و از آثار اوست تخمیس قصیدۀ میمیۀ ابوفراس حمدانی حاوی 54 بیت که همه آنها بهمان روش تخمیس شده است و در منن الرحمان شیخ جعفر نقدی مندرج است. (از ریحانه الادب) بدرالدین بن سید احمد بن زین العابدین حسنیی عاملی انصاری، ساکن طوس و یکی از مدرسین آنجا بود. او مردی فقیه و محدث و ادیب و شاعر بوده و از معاصرین شیخ حر عاملی ونوۀ دختری میرداماد بود. و از تألیفات اوست: حجیهالاخبار و شرح زبدۀ شیخ بهائی. (از ریحانه الادب)
ابراهیم بن یحیی. از افاضل علمای اوایل قرن سیزدهم هجرت بود که در حدود 1230 هجری قمری درگذشت. وی از شاگردان سید بحرالعلوم بود و از آثار اوست تخمیس قصیدۀ میمیۀ ابوفراس حمدانی حاوی 54 بیت که همه آنها بهمان روش تخمیس شده است و در منن الرحمان شیخ جعفر نقدی مندرج است. (از ریحانه الادب) بدرالدین بن سید احمد بن زین العابدین حسنیی عاملی انصاری، ساکن طوس و یکی از مدرسین آنجا بود. او مردی فقیه و محدث و ادیب و شاعر بوده و از معاصرین شیخ حر عاملی ونوۀ دختری میرداماد بود. و از تألیفات اوست: حجیهالاخبار و شرح زبدۀ شیخ بهائی. (از ریحانه الادب)
هملت. نام قهرمان تراژدی معروف شکسپیر شاعر و درام نویس مشهور انگلیسی است. طبق اساطیر دانمارک هاملت پسر پادشاه دانمارک بود که وی به دست برادر خود کلادیوس در نهان کشته شد. کلادیوس مملکت آنها را تصرف نمود و با زن وی ازدواج کرد. شکسپیر این داستان را به صورت تراژدی به نظم کشید. (از قاموس الاعلام ترکی) (ازدایره المعارف بریتانیکا) (از فرهنگ فارسی معین)
هملت. نام قهرمان تراژدی معروف شکسپیر شاعر و درام نویس مشهور انگلیسی است. طبق اساطیر دانمارک هاملت پسر پادشاه دانمارک بود که وی به دست برادر خود کلادیوس در نهان کشته شد. کلادیوس مملکت آنها را تصرف نمود و با زن وی ازدواج کرد. شکسپیر این داستان را به صورت تراژدی به نظم کشید. (از قاموس الاعلام ترکی) (ازدایره المعارف بریتانیکا) (از فرهنگ فارسی معین)
شهری است در آلمان، واقع در 33 میلی جنوب غربی هانوور. جمعیت آن مطابق سرشماری سال 1950 میلادی 48122 تن میباشد. نام قدیمتر این شهر ’هاملوا’ یا ’هاملو’ است. کارخانه های پارچه بافی و کاغذسازی در آن وجود دارد. (از دایره المعارف بریتانیکا)
شهری است در آلمان، واقع در 33 میلی جنوب غربی هانوور. جمعیت آن مطابق سرشماری سال 1950 میلادی 48122 تن میباشد. نام قدیمتر این شهر ’هاملوا’ یا ’هاملو’ است. کارخانه های پارچه بافی و کاغذسازی در آن وجود دارد. (از دایره المعارف بریتانیکا)
جد ابویعلی حمزه بن محمد بن محمد بن سلیمان ابوکامل بن حاتم الکاملی و او پسر ابوعبید بن ابوعمرو بن ابوکامل النسفی است که از مستعفری و غیر او حدیث شنید و درجمادی الاّخر سال 414 ه. ق. درگذشت. (لباب الانساب)
جد ابویعلی حمزه بن محمد بن محمد بن سلیمان ابوکامل بن حاتم الکاملی و او پسر ابوعبید بن ابوعمرو بن ابوکامل النسفی است که از مستعفری و غیر او حدیث شنید و درجمادی الاَّخر سال 414 هَ. ق. درگذشت. (لباب الانساب)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 2هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال راه مشهد به تبادکان. ناحیه ای است واقع در جلگه و هوای آن معتدل است و 78 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 2هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال راه مشهد به تبادکان. ناحیه ای است واقع در جلگه و هوای آن معتدل است و 78 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)