جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هامی

هامی

هامی
سَرگَشتِه، حِیران، آسیون، سَرگَردان، گیج، کالیوْ، مُستَهام، پَکَر، آسمَند، کالیوِه رَنگ، گیج و ویج، والِهْ، کالیوِه، خَلاوِه، گیج و گُنگ
هامی
فرهنگ فارسی عمید

هامی

هامی
سرگشته، حیران مانده، سرگردان، متحیر، (لغت فرس) (از برهان) (اوبهی) (جهانگیری) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) :
استه و غامی شدم ز درد جدائی
هامی و وامی شدم ز خستن مترب
رنگ رخ من چو غمروات شد از غم
موی سر من سپید گشت چو مهرب،
منجیک (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)،
رجوع به مدخل های غامی، وامی، مترب، غمروات، مهرب و ابیب شود
لغت نامه دهخدا

هادی

هادی
هدایت کننده، راهنما، از نامهای خداوند، از القاب پیامبر (ص)، لقب امام علی نقی (ع)
هادی
فرهنگ نامهای ایرانی