جدول جو
جدول جو

معنی هارپالو - جستجوی لغت در جدول جو

هارپالو
(لُ)
هارپال. معاون اسکندر کبیر که در سال 324 قبل از میلاد درگذشت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هارپاک
تصویر هارپاک
(پسرانه)
نام وزیر آستیاژ، آخرین پادشاه ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چارپهلو
تصویر چارپهلو
شکم بزرگ و پر، کنایه از تنومند، فربه، برای مثال زود در گل مینشیند کشتی سنگین رکاب / چارپهلو می کنی تن را ز آب و نان چرا (صائب - ۲۱)
در ریاضیات چهارضلعی، ویژگی چیزی که دارای چهار پهلو باشد
چارپهلو شدن: کنایه از چاق شدن
چارپهلو کردن: کنایه از چاق کردن
فرهنگ فارسی عمید
یکی از چهار دوست اسکندر، و اسکندر پس از اینکه فیلیپ کشته شد آنان را مورد اعتماد قرار داد، هارپالوس که از اهالی مقدونیه بود در زمان فیلیپ چون از اسکندر جانبداری میکرد تبعید شد، اسکندر برای پاداش این صمیمیت بعد از فوت ’مازه’ هارپالوس را به ایالت بابل منصوب داشت، ولی وی به ستمکاری پرداخت و چون از کیفر اسکندر بترسید پنج هزار تالان از خزانۀ بابل برداشت و با سپاه خود به یونان رفت، به این نیت که با آتنی ها همدست شود، اسکندر درصدد تنبیهش برآمد و او سرانجام مجبور به ترک آن شهر شد و به سپاهیان یونانی پناه آورد، سربازان یونانی او را توقیف کردند و به صوابدید شخصی موسوم به تمبرون کشتند، (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1211 و صص 1881 - 1882)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ پَ)
آنچه دارای چهارسو و چهاربر باشد: مربع شرجع، چوب دراز چهارپهلو.
- حرفهای چهارپهلو، سخنان با کنایه. حرفهای زننده. (یادداشت مؤلف). سخنان آبدار
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان برگشلو بخش حومه شهرستان ارومیه در یازده هزارگزی خاور ارومیه و پانصدگزی جنوب شوسۀ گلخانه به ارومیه واقع و جلگه ای است معتدل مالاریائی و سکنۀ آن 250 تن است، آب آن از شهری چای و محصول آنجا غلات، انگور، توتون، چغندر، حبوبات، شغل اهالی زراعت است راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام افسانه ای یونانی: دختر جوانی از اهالی آرگو چون دید عشقش از طرف ایفیس تحقیر شده است از فرط رنج و اندوه درگذشت
لغت نامه دهخدا
(گُنْ)
شخصیت عمده کمدی خسیس اثر مولیر. هارپاگون شخصیت قابل ستایش خسیسی است که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است. لئامت و صرفه جویی وی از چیزهای جزئی، خشونتش برای برتری، و ترسش از اینکه مبادا فریبش بدهند و لختش کنند خنده آور است. از طرف دیگر شخص نفرت انگیز و تأثرآوری میباشد، زیرا که وظایف پدری و تمام مهر و محبت خانوادگی را قربانی خستش میکند. مولیر برای بهتر نشان دادن و برجسته کردن خودپرستی و سودجویی هارپاگون وی را عاشق میکند، اما این عشق پیرانه نمایشی از خست است و جز آن چیزی نیست.
خلاصۀ نمایشنامه: هارپاگون رباخوار، ندیده و نشناخته ناگهان عاشق دختر جوانی به نام ’ماریان’ میشود و دختر خود را که ’الیز’ نام دارد میخواهد بی آنکه یک شاهی خرج کند بدون جهیز به ازدواج اصیل زادۀ پیر و ثروتمندی درآورد، اما پسرش ’کلئانت’ که ’ماریان’ را دوست میدارد با ’والر’ برادر ’ماریان’ که عاشق ’الیز’ است و به خاطر همین عشق پیشکار ’هارپاگون’ شده است همدست میشود. ’لافلش’ نوکر ’کلئانت’ جعبه ای را که ’هارپاگون’ هزار سکۀ طلا در آن نهاده و مخفی کرده است میدزدد، و با ’هارپاگون’ شرط میکند که اگر وی از ازدواج با ’ماریان’ صرف نظر کند پول ها را به وی بازگرداند. در پایان نمایشنامه ’ماریان’ با ’کلئانت’ و ’الیز’ با ’والر’ ازدواج میکند. این نمایشنامه چنانکه گذشت در پیرامون خست فوق العادۀ هارپاگون دور میزند و مانند هر اثر کلاسیک دیگر که صفتی از صفات انسانی را برجسته میکند خست هارپاگون، عادات و رفتار همه اشخاص دیگر نمایشنامه را تحت الشعاع قرار می دهد
لغت نامه دهخدا
نام پسر ’تیری باذ’ که به تحریک ’اخس’ (پسر اردشیر) به کشتن ’آرسان’ همت گماشت، ’آرسان’ پسر دیگر اردشیر بود که از یک زن غیرعقدی به دنیا آمده بود و شاه وی را بسیار دوست میداشت، سرانجام آرسان به قتل رسید و پس از آن اردشیر، که بسیار پیر بود از غصه درگذشت، (تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1157 - 1158)
لغت نامه دهخدا
نام چند تن از پادشاهان دانمارک، سوئد و نروژ که از قرن نهم تا دوازدهم فرمانروایی داشتند
لغت نامه دهخدا
ساز فنلاندی از نوع سنتور که دارای پنج سیم است و از چوب درخت قان ساخته میشود، طول آن تقریباً پنجاه سانتیمتر است
لغت نامه دهخدا
نوعی از ماهی کوچک است و پای بسیاردارد و بر پشت او خار هم هست، و به این معنی هازیا هم به نظر آمده است که به جای رای بی نقطه زای نقطه دارو به جای بای فارسی یای حطی باشد، (برهان) (آنندراج)، نوعی از ماهی خاردار کوچک و خرد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی از فنلاندی چنگ فنلاندی پنجسیم ساز فنلاندی از نوع سنتور دارای 5 سیم و آن از چوب فان ساخته میشود و طولش تقریبا 50 سانتیمتر است
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ماهی خاردار کوچک و خرد (ناظم الاطباء) توضیح با ماخذی که دردست بود گونه آن شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
زردآلو
فرهنگ گویش مازندرانی
آلبالو
فرهنگ گویش مازندرانی