- هادان (پسرانه)
- معرب از عبری نام پدر ساوه همسر ابراهیم (ع)
معنی هادان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاد، خرم، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر برزین از مردم توس و نام یکی از راویان شاهنامه
احمق، بی شعور، جاهل
مخفف آبادان
شاد خوشحال خرم مسرور مقابل اندوهگین اندوهناک غمناک
بی عقل، جاهل، بی سواد
جبان، مضطرب، بخیل، احمق
آبادان، آباد، باصفا، بارونق
جای هاگ در رستنی های نهان زا، اسپرانژ
شاد، خوشحال، خوش دل، شادمان، برای مثال بس که بر گفته پشیمان بوده ام / بس که بر ناگفته شادان بوده ام (رودکی - ۵۳۷) ، درحال خوشی و خوشحالی
جاهل، احمق، بی دانش، ابله
وادادن باز دادن، یا پشت ها دادن، پشت کردن فرار کردن: (بترسید وپشت ها داد و آهنگ قلعه کرد)
شاد و خوشحال، خرم، مسرور
جاهل، ابله