تخلص شاعری است که وزیر یکی از پادشاهان هند ظاهراً موسوم به مهاراج راجه چند و لعل بهادر بوده و از ماده تاریخی که برای تعمیر پلی ساخته است معلوم میگردد که در نیمۀ اول قرن سیزدهم میزیسته و آن این است: بعهد شاه اسکندر بشد تعمیر پل یکسر ز سعی را جه چند و لعل از سابق بود بهتر، بشادان شد، ندا ’جای غریبی’ بهر تاریخش ز سیل اینک بود محفوظ چون اندر صدف گوهر، که ’جای غریبی’ در حساب جمل 1236 است، دیوان او شامل حدود 2000 بیت غزل و ترکیب بند و غیره در کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار موجود است، غزلیات او بعرفان متمایل است، (از فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 614 و 615) پسر برزین، رجوع به فهرست ولف و شاذان بن برزین طوسی شود: نگه کن که شادان برزین چه گفت بدان گه که بگشاد راز از نهفت، فردوسی