جدول جو
جدول جو

معنی نیمن - جستجوی لغت در جدول جو

نیمن(نیم مَ / مَ)
نیم من. رجوع به نیم من شود: اندر دو من و نیم من آب بپزند تا به نیمن بازآید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بگیرند زردآلوی کشته و مویز سیاه دانه بیرون کرده... از هر یکی نیمن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و در بعضی نسخه ها می پخته نیمن است و انگبین نیمن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیمن
تصویر هیمن
(پسرانه)
آرام، موقر، شکیبا (نگارش کردی: همن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیما
تصویر نیما
(پسرانه)
نام آور، نامور، کمان، نامی مازندرانی، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نشیمن
تصویر نشیمن
جای نشستن، محل اقامت، خانه، آشیانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
در امان، بی خوف، آسوده خاطر، برای مثال مشو ایمن که تنگدل گردی / چون ز دستت دلی به تنگ آید (سعدی - ۱۲۳)، امین، مورد اعتماد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریمن
تصویر ریمن
مکار، حیله گر، برای مثال که حسد هست دشمن ریمن / کیست کاو نیست دشمن دشمن (عنصری - ۳۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
راست، طرف راست، سمت دست راست، مقابل ایسر
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، بختیار، خجسته، نیکوبخت، سفیدبخت، مستسعد، صاحب دولت، نکوبخت، طالع مند، فرّخ فال، نیک اختر، بلنداقبال، صاحب اقبال، بلندبخت، خجسته طالع، خجسته فال، سعید، مقبل، خوش طالع، اقبالمند، فرخنده بخت، فرخنده طالع، شادبخت، جوان بخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیین
تصویر نیین
نیی، آنچه از نی ساخته شده باشد، ساخته شده از نی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
نیم، نصف چیزی، نصف آجر یا خشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمن
تصویر تیمن
تبرک جستن، مبارک بودن، میمنت داشتن، امری یا چیزی را به فال نیک گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
محفوظ، درامان، آسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمن
تصویر تیمن
مبارک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیمن
تصویر نشیمن
جایگاه، قرارگاه، جای اقامت
فرهنگ لغت هوشیار
نصف هر چیز (هر بیت را بدو نیمه باشد که در تحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند)، پارچه ای که بوسیله آن روی خود را پوشند برقع، نصف ار خالق، نصفه آجر یا خشت. یا نیمه پسین. نصف موخر: (نیمه پسین از پیکر گاو) یا نیمه پیشین. نصف مقدم: (نیمه پشین از شکل ثور) یا نیمه دینار. نصف دینار، لب معشوق، بوسه. یا نیمه شب. نصف نصف یک ربع. یا نیمه نیمه نیمه. نصف نصف نصف یک هشتم. یا به دو نیمه شدن نصف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیین
تصویر نیین
منسوب به نی (نای) : ساخته از نی: (هندوی نفط اندازی همی آموخت حکیمی گفت: ترا که خانه نیین است بازی نه این است) (گلستان. چا. فروغی. 163)
فرهنگ لغت هوشیار
محیل حیله گر مکار، کینه ور. چرک آلود چرکین پلید، زخمی که از آن چرک آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیمن
تصویر نشیمن
((نِ مَ))
جای نشستن، قرارگاه، آشیانه مرغان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
((مِ))
نصف هر چیز، پارچه ای که به وسیله آن روی خود را پوشند، برقع، نصف آجر یا خشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیین
تصویر نیین
((نِ))
منسوب به نی، ساخته شده از نی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
((مِ))
محفوظ، مصون، سالم، در سلامت، رستگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریمن
تصویر ریمن
((مِ))
چرک آلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریمن
تصویر ریمن
((مَ))
حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیمن
تصویر تیمن
((تَ یَ مُّ))
همایون داشتن، خجسته داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
((اَ مَ))
جانب راست، میمون، خجسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
نصف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
Safe, Secure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
Half
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
meio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
безопасный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
medio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
sicher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
połowa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
безпечний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
половина
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایمن
تصویر ایمن
bezpieczny
دیکشنری فارسی به لهستانی