گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است، بادیان رومی، رازیانۀ رومی، زیرۀ رومی
گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است، بادیان رومی، رازیانۀ رومی، زیرۀ رومی
نام دختر بجدل، مادر یزید بن معاویه بن ابی سفیان. (از ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب). بنت بجدل الکلبی، زوجه معاویه و مادر یزید. (از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 241) (از العقدالفرید ج 5ص 123 و 137 و 140 و 154) (از تاریخ الخلفاء ص 137)
نام دختر بجدل، مادر یزید بن معاویه بن ابی سفیان. (از ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب). بنت بجدل الکلبی، زوجه معاویه و مادر یزید. (از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 241) (از العقدالفرید ج 5ص 123 و 137 و 140 و 154) (از تاریخ الخلفاء ص 137)
نشتر، (اوبهی) (سروری)، نشتر فصاد و حجام باشد و آن را نیسویا هم گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، نیشتر خون گیر و سرتراش، (فرهنگ خطی)، نیشتر، سک، سیخ، نیز رجوع به نیشو شود: که من از جور یکی سفله برادر که مراست از بخارا برمیدم چو خران از نیسو، ابوالعباس (از نسخه ای از لغت فرس)، شرور و فتنه از اطراف ملکت رمد پیوسته همچون خر ز نیسو، شمس فخری (از سروری)
نشتر، (اوبهی) (سروری)، نشتر فصاد و حجام باشد و آن را نیسویا هم گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، نیشتر خون گیر و سرتراش، (فرهنگ خطی)، نیشتر، سک، سیخ، نیز رجوع به نیشو شود: که من از جور یکی سفله برادر که مراست از بخارا برمیدم چو خران از نیسو، ابوالعباس (از نسخه ای از لغت فرس)، شرور و فتنه از اطراف ملکت رمد پیوسته همچون خر ز نیسو، شمس فخری (از سروری)
نام ماه هفتم است از ماههای رومیان. (غیاث اللغات) (از برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج). ماه دوم بهار. (السامی). به سریانی نام ماه دویم باشد از سه ماه بهار. (برهان قاطع). ماه هفتم از سال سریانی میان آذار وایار، و آن ماه دوم بهار است مطابق اردیبهشت فارسی و ثور عرب و تقریباً مطابق است با آوریل فرانسوی و آن 30 روز است. (یادداشت مؤلف). و باران این ماه را نیز مجازاً نیسان گویند. (غیاث اللغات) : آنچا که جحیم خشم تو آذر آنجا که نسیم صلح تو نیسان. منجیک. تا نرگس اندر آید با کانون تا سوسن اندر آید با نیسان. فرخی. چون برف بود به جای سبزه دی ماه بود نه ماه نیسان. ناصرخسرو. به نیسان همی قرطۀ سبز پوشید درختی که آبان برون کرد ازارش. ناصرخسرو. این تیره و بی نور تن امروز به جان است آراسته چون باغ به نیسان و به آزار. ناصرخسرو. گر خزان است حال من شاید فکرت من نگر که نیسان است. مسعودسعد. به گاه خدمت بر دستها چو بوسه دهم چنان بگریم گویی که ابر نیسانم. مسعودسعد. ز تو باغ گردد کشفته به آذر ز تو راغ گردد شکفته به نیسان. جبلی. وقت طرب است و روز عشرت ایام گل است و فصل نیسان. خاقانی. شاه ریاحین بساخت لشکرگاه از چمن نیسان کآن دید کرد لشکری از ضیمران. خاقانی. آب چون نار هم از پوست خورم چون نیابم نم نیسان چه کنم. خاقانی. همان رونق ز خوبیش آن طرف را که از باران نیسانی صدف را. نظامی. شد از ابر نیسان صدف باردار پدیدار شد لؤلؤ شاهوار. نظامی. نه ابر از ابر نیسان درفشان تر نه باد از باد بستان خوش عنان تر. نظامی. این هنوز اول آذار جهان افروز است باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار. سعدی. به تک ژاله می ریخت بر کوه و دشت تو گفتی مگر ابر نیسان گذشت. سعدی. گیرد ز گل رخ تو زینت گلشن چو جهان ز ماه نیسان. بدر جاجرمی. تاک را سیراب کن ای ابر نیسان در بهار قطره تا می می تواند شد چرا گوهر شود. صائب. - آب نیسان، آب باران نیسان که با شرایطی گیرند و در دعاها و استشفاء و عزائم به کار برند. (یادداشت مؤلف). - ابر نیسان. رجوع به نیسانی شود. - باران نیسان. رجوع به ترکیب آب نیسان در بالا شود
نام ماه هفتم است از ماههای رومیان. (غیاث اللغات) (از برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج). ماه دوم بهار. (السامی). به سریانی نام ماه دویم باشد از سه ماه بهار. (برهان قاطع). ماه هفتم از سال سریانی میان آذار وایار، و آن ماه دوم بهار است مطابق اردیبهشت فارسی و ثور عرب و تقریباً مطابق است با آوریل فرانسوی و آن 30 روز است. (یادداشت مؤلف). و باران این ماه را نیز مجازاً نیسان گویند. (غیاث اللغات) : آنچا که جحیم خشم تو آذر آنجا که نسیم صلح تو نیسان. منجیک. تا نرگس اندر آید با کانون تا سوسن اندر آید با نیسان. فرخی. چون برف بود به جای سبزه دی ماه بود نه ماه نیسان. ناصرخسرو. به نیسان همی قرطۀ سبز پوشید درختی که آبان برون کرد ازارش. ناصرخسرو. این تیره و بی نور تن امروز به جان است آراسته چون باغ به نیسان و به آزار. ناصرخسرو. گر خزان است حال من شاید فکرت من نگر که نیسان است. مسعودسعد. به گاه خدمت بر دستها چو بوسه دهم چنان بگریم گویی که ابر نیسانم. مسعودسعد. ز تو باغ گردد کشفته به آذر ز تو راغ گردد شکفته به نیسان. جبلی. وقت طرب است و روز عشرت ایام گل است و فصل نیسان. خاقانی. شاه ریاحین بساخت لشکرگاه از چمن نیسان کآن دید کرد لشکری از ضیمران. خاقانی. آب چون نار هم از پوست خورم چون نیابم نم نیسان چه کنم. خاقانی. همان رونق ز خوبیش آن طرف را که از باران نیسانی صدف را. نظامی. شد از ابر نیسان صدف باردار پدیدار شد لؤلؤ شاهوار. نظامی. نه ابر از ابر نیسان درفشان تر نه باد از باد بستان خوش عنان تر. نظامی. این هنوز اول آذار جهان افروز است باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار. سعدی. به تک ژاله می ریخت بر کوه و دشت تو گفتی مگر ابر نیسان گذشت. سعدی. گیرد ز گل رخ تو زینت گلشن چو جهان ز ماه نیسان. بدر جاجرمی. تاک را سیراب کن ای ابر نیسان در بهار قطره تا می می تواند شد چرا گوهر شود. صائب. - آب نیسان، آب باران نیسان که با شرایطی گیرند و در دعاها و استشفاء و عزائم به کار برند. (یادداشت مؤلف). - ابر نیسان. رجوع به نیسانی شود. - باران نیسان. رجوع به ترکیب آب نیسان در بالا شود
خلاف، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مخالفت، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی) (ناظم الاطباء)، مرادف انیسان است، (از رشیدی)، مخفف انیسان است، (از انجمن آرا)، عدم موافقت دروغ و عهد و پیمان خلاف و دروغ و هنگام شکستن عهد و پیمان، (ناظم الاطباء) : من آنگاه سوگند نیسان خورم که زین مملکت رخت بیرون برم، بوشکور (از انجمن آرا)
خلاف، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مخالفت، (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی) (ناظم الاطباء)، مرادف انیسان است، (از رشیدی)، مخفف انیسان است، (از انجمن آرا)، عدم موافقت دروغ و عهد و پیمان خلاف و دروغ و هنگام شکستن عهد و پیمان، (ناظم الاطباء) : من آنگاه سوگند نیسان خورم که زین مملکت رخت بیرون برم، بوشکور (از انجمن آرا)
به لغت یونانی، آلوچه. (از برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). نوعی از آلو. آلوی طبری. (فرهنگ فارسی معین). ظاهراً معرب نیشو است. (یادداشت مؤلف). رجوع به نیشو و نیشه شود
به لغت یونانی، آلوچه. (از برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). نوعی از آلو. آلوی طبری. (فرهنگ فارسی معین). ظاهراً معرب نیشو است. (یادداشت مؤلف). رجوع به نیشو و نیشه شود
گیاهی که دانه های بسیار معطری دارد ولی با دانه های رازیانه غالباً مخلوط میشود. دانه های رازیانه دارای هشت شیار و دانه های انیسون که معمولاًآن را بادیان رومی میگویند دارای ده شیارند (بادیان ختایی غیر از آن است). (گیاه شناسی گل گلاب ص 235). بذررازیانۀ رومی است و در آن حلاوت است و گرمتر است ازنبطی. (قانون بوعلی سینا کتاب دوم چ تهران ص 154). بادیان رومی. (نزهه القلوب). قسمی از بادیان رومی که زنبان و زنپان (زنیان) نیز گویند. (ناظم الاطباء). و آن را بعربی حلوه خوانند. (آنندراج). کمون الحلو. (منتهی الارب). و رجوع به دزی ج 1 ص 43 و تذکرۀ ضریر انطاکی و تحفۀ حکیم مؤمن و نیز رجوع به رازیانه شود، ظاهراً به معنی فضله و پیخال مرغان شکاری و بالخصوص باز. فضلۀ مرغان شکاری را اهار گویند. (از بازنامۀ نسوی) : وچون به وقت برخاستن اهار نکند نقصانی پدید آید. (نوروزنامه ص 98) مقاومت و اعتراض.
گیاهی که دانه های بسیار معطری دارد ولی با دانه های رازیانه غالباً مخلوط میشود. دانه های رازیانه دارای هشت شیار و دانه های انیسون که معمولاًآن را بادیان رومی میگویند دارای ده شیارند (بادیان ختایی غیر از آن است). (گیاه شناسی گل گلاب ص 235). بذررازیانۀ رومی است و در آن حلاوت است و گرمتر است ازنبطی. (قانون بوعلی سینا کتاب دوم چ تهران ص 154). بادیان رومی. (نزهه القلوب). قسمی از بادیان رومی که زنبان و زنپان (زنیان) نیز گویند. (ناظم الاطباء). و آن را بعربی حلوه خوانند. (آنندراج). کمون الحلو. (منتهی الارب). و رجوع به دزی ج 1 ص 43 و تذکرۀ ضریر انطاکی و تحفۀ حکیم مؤمن و نیز رجوع به رازیانه شود، ظاهراً به معنی فضله و پیخال مرغان شکاری و بالخصوص باز. فضلۀ مرغان شکاری را اهار گویند. (از بازنامۀ نسوی) : وچون به وقت برخاستن اهار نکند نقصانی پدید آید. (نوروزنامه ص 98) مقاومت و اعتراض.
یونانی تازی شده رازیانه رومی ازگیاهان گیاهی از تیره چتریان که یکساله است و ارتفاعش تا 50 سانتیمتر میرسد. برگهایش بشکل شبت و گلهایش چتری و میوه اش کوچک است و عطر تندی دارد رازیانج شامی بادیان رومی
یونانی تازی شده رازیانه رومی ازگیاهان گیاهی از تیره چتریان که یکساله است و ارتفاعش تا 50 سانتیمتر میرسد. برگهایش بشکل شبت و گلهایش چتری و میوه اش کوچک است و عطر تندی دارد رازیانج شامی بادیان رومی