جدول جو
جدول جو

معنی نیسو

نیسو
آلت نوک تیزی که با آن رگ می زدند، نیشتر، نیشو، نشتر
تصویری از نیسو
تصویر نیسو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نیسو

نیسو

نیسو
نیشتَر، ابزار نوک تیز که با آن رگ می زنند، وسیلۀ رگ زدن، نِشتَر، نیشو، کَلَک، مِبضَع
نیسو
فرهنگ فارسی عمید

نیسو

نیسو
نشتر، (اوبهی) (سروری)، نشتر فصاد و حجام باشد و آن را نیسویا هم گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، نیشتر خون گیر و سرتراش، (فرهنگ خطی)، نیشتر، سک، سیخ، نیز رجوع به نیشو شود:
که من از جور یکی سفله برادر که مراست
از بخارا برمیدم چو خران از نیسو،
ابوالعباس (از نسخه ای از لغت فرس)،
شرور و فتنه از اطراف ملکت
رمد پیوسته همچون خر ز نیسو،
شمس فخری (از سروری)
لغت نامه دهخدا

نیرو

نیرو
زور، قوه، قدرت، توانایی، در علم فیزیک عمل یک جسم بر جسم دیگر که باعث ایجاد کار در جسم دوم می شود، قابلیت، استعداد
نیرو
فرهنگ فارسی عمید