نشتر، (اوبهی) (سروری)، نشتر فصاد و حجام باشد و آن را نیسویا هم گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، نیشتر خون گیر و سرتراش، (فرهنگ خطی)، نیشتر، سک، سیخ، نیز رجوع به نیشو شود: که من از جور یکی سفله برادر که مراست از بخارا برمیدم چو خران از نیسو، ابوالعباس (از نسخه ای از لغت فرس)، شرور و فتنه از اطراف ملکت رمد پیوسته همچون خر ز نیسو، شمس فخری (از سروری)