- نگینه (دخترانه)
- نگین + های تشبیه، مانند نگین
معنی نگینه - جستجوی لغت در جدول جو
- نگینه
- نگین: گفتند این تخیل چنانست چون مهر پذرفتن موم از نگینه انگشتری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چوب دستی که چارپایان را به وسیله آن رانند، چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست و شو با آن کوبند کدین
چوبی که چهارپایان را با آن می رانند، برای مثال اگر با من دگر کاوی خوری ناگه / به سر بر تیغ و بر پهلوی شنگینه (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۲) ، چوبی که گازران جامه را در وقت شستن با آن می کوبند، کدین، کدینه، کوبین
((شَ نَ یا نِ))
فرهنگ فارسی معین
چوب دستی که چارپایان را به وسیله آن رانند، چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست وشو با آن کوبند، کدین
نشیمن، جای نشستن، جایی که در آن پرندگان بنشینند
نوع مذکر هر حیوان، جنس نر، مقابل مادینه
فرزندپنجم که پس ازنبیره قرار دارد
جای نشستن نشیمن. سری بدام و قفس نیست شاهبازان را بدست شاه نظر کن ببین نشینه ما. (سالک یزدی. چراغ هدایت فرنظا)
از جنس نر، جنس نر
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گوهر قیمتی، سنگ روی انگشتر و جواهرات، سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر گوشواره و جز آنها کار می گذارند
آنچه بر روی انگشتری نصب کنند، برای مثال نگین تویی و چو انگشتری ست ملک جهان / بها و قیمت انگشتری بود ز نگین (امیرمعزی - ۵۵۷) ، سنگ قیمتی و گوهر که بر روی چیزی نصب کنند
آبگینه، شیشه، بلور، آیینه، تنگ بلور، شیشۀ شراب
مخفف آبگینه بمعنای شیشه
گوهر و سنگ قیمتی که بروی انگشتری نصب کنند، فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر سنگهای قیمتی که در نگین دان حلقه انگشتر گذارند
که لباسی از پوست پلنگ کرده باشد: پلنگینه پوش
آنچه از پوست پلنگ سازند، لباس یا جوشنی که از پوست پلنگ کنند پوست پلنگ، نوعی جامه که در نقوش مشابه پوست پلنگ است، مشابه به پوست پلنگ
پلنگ مانند، جامه ای که از پوست پلنگ بدوزند، نوعی لباس جنگ که از پوست پلنگ می دوخته اند، جامه ای که خال های سیاه مانند پوست پلنگ داشته باشد
کسی که جامه از پوست پلنگ یا مانند آن بر تن کند