جدول جو
جدول جو

معنی نگارش - جستجوی لغت در جدول جو

نگارش
نسخه، ثبت، تحریر
تصویری از نگارش
تصویر نگارش
فرهنگ واژه فارسی سره
نگارش
نوشتن، مطلبی را با قلم بر روی کاغذ آوردن، نگاشتن، تحریر، کتابت
تصویری از نگارش
تصویر نگارش
فرهنگ فارسی عمید
نگارش
نقش، تحریر: یرلیغ بر عهده جمیع حکام... صادر گردید تا ارباب تقاویم را از نگارش خرافات قدیم قدغن کنند... یا آیین نگارش. طریقه نوشتن (نامه ها داستانها کتابها در موضوعات مختلف) شیوه انشا. یا اداره نگارش. اداره مطبوعات (در بعض وزارتخانه ها)
فرهنگ لغت هوشیار
نگارش
((ن ر))
نوشتن
تصویری از نگارش
تصویر نگارش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگارش
تصویر انگارش
تصور، ریاضی، تجسم، تخیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زنگارش
تصویر زنگارش
اکسیداسیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انگارش
تصویر انگارش
پندار وهم گمان. یا علم انگارش علم ریاضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگارش
تصویر انگارش
پندار، وهم، گمان، قصه، افسانه، علم ریاضی، ریاضیات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگاره
تصویر نگاره
(دخترانه)
شکل دارای نقش و نگار، نقش، شکل، تصویر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نگاره
تصویر نگاره
تصویر، شکل، نقشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمارش
تصویر نمارش
اشاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگاره
تصویر نگاره
فرتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگاره
تصویر نگاره
نقش، صورت نقاشی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگاری
تصویر نگاری
چراغ شیره کشی، اسبابی که با آن شیرۀ تریاک را تدخین می کنند، (اسم، صفت نسبی، منسوب به نگار) بخش دوم معدۀ نشخوارکنندگان که روی آن نقش و نگارهای مسدس شکل است
فرهنگ فارسی عمید
نباش آنکه نبش قبرکندگورشکاف: نترسم زانکه نباش طبیعت گورشکافد که مهتاب شریعت رابه شب کردم نگهبانش. (خاقانی سج. 210)، کفن دزد، (کشتی رانی) آلتی است که دردنباله فرمن نصب شده چونکه فرمن مرکب ازدوچوب است: چوب اول را} فرمن مول {وچوب دوم را} نباش {گویند (سواحل خلیج فارس)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نگار، قسمتی از سیرابی گوسفند که روی آن نقش و نگارهای مسدس شکل است و بهمین سبب آنرا نگاری نامند. توضیح اصولا معده گوسفند بچند قسمت تقسیم میشود: سیرابی نگاری شیردان هزارلا، یکی از وسایل کشیدن شیره تریاک است بدین طریق که شیره را بدان چسبانند و با چراغ کشند. آلت مذکور دارای چوبی دراز حقه ای آهنین وشبیه سرآب پاش بنام چلم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاره
تصویر نگاره
نقش، صورت منقوش شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاری
تصویر نگاری
((ن))
وسیله ای که با آن شیره تریاک را می کشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگار
تصویر نگار
(دخترانه)
خوش قلب، نقش، بت، صنم، تصویر، زیور، زینت، دختر یا زن زیباروی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نگرش
تصویر نگرش
ملاحظه، نظر، نقطه نظر، منظور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگار
تصویر نگار
نقش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگرش
تصویر نگرش
دیدگاه، ملاحظه، رعایت، نظر، نگاه، دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگار
تصویر نگار
نگاشتن، کنایه از بت، کنایه از زیور، رنگین، نقش، تصویر، برای مثال از نقش و نگار در و دیوار شکسته / آثار پدید است صنادید عجم را (عرفی - ۸)
کنایه از معشوق، محبوب، پسوند متصل به واژه به معنای نگارنده مثلاً روزنامه نگار،
پسوند متصل به واژه به معنای نقاش مثلاً چهره نگار
فرهنگ فارسی عمید
نگاه نظر، ملاحظه رعایت، دقت توجه: اندرین نه خرد باشد و نه حمیت که مرچنان خداوندی دارد که چندین نگرش کند. یابی نگرش. بی دقت: و بی تکلف و بی نگرش همی حرب کنند، نظر و اتصال در کواکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگار
تصویر نگار
نقش، چیزی که با رنگ بدیوار و کاغذ کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگرش
تصویر نگرش
((نِ گَ رِ))
نگریستن، بینش، نظر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگار
تصویر نگار
((ن))
نقش، تصویر، بت، معشوق، محبوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگرش
تصویر نگرش
Attitude
دیکشنری فارسی به انگلیسی