نوبت. (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس) (ناظم الاطباء). بار. کرت. دفعه. مرتبه. رجوع به نیابت و نیابه شود: آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه. بوشکور (لغت فرس اسدی، از یادداشت مؤلف)
نوبت. (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس) (ناظم الاطباء). بار. کرت. دفعه. مرتبه. رجوع به نیابت و نیابه شود: آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه. بوشکور (لغت فرس اسدی، از یادداشت مؤلف)
گزند به دشمن رسانیدن. (غیاث اللغات). و رجوع به نکایت شود: دراین نزدیکی جزیره ای است که نکابت اهل آن در حق ما زیادت از قصد دیگر دشمنان است. (ترجمه اعثم کوفی ص 15). اهل سقلیه عراده ها از حصار روان می کردند، اصلاً کارگر نمی آمد و نکابتی و ضرری از آن به کسی نمی رسید. (ترجمه اعثم کوفی ص 94)
گزند به دشمن رسانیدن. (غیاث اللغات). و رجوع به نکایت شود: دراین نزدیکی جزیره ای است که نکابت اهل آن در حق ما زیادت از قصد دیگر دشمنان است. (ترجمه اعثم کوفی ص 15). اهل سقلیه عراده ها از حصار روان می کردند، اصلاً کارگر نمی آمد و نکابتی و ضرری از آن به کسی نمی رسید. (ترجمه اعثم کوفی ص 94)
ناکار. بیکار. (فرهنگ لغات شاهنامۀ ولف ص 255). مربوط به فرهنگ لغات شاهنامه است، بی قیمت. بی ارزش. (فرهنگ خطی). بی قدر. ناکس. بی کاره. بی فایده. بی حاصل. ناچیز. (ناظم الاطباء). نابه کار
ناکار. بیکار. (فرهنگ لغات شاهنامۀ ولف ص 255). مربوط به فرهنگ لغات شاهنامه است، بی قیمت. بی ارزش. (فرهنگ خطی). بی قدر. ناکس. بی کاره. بی فایده. بی حاصل. ناچیز. (ناظم الاطباء). نابه کار
گرامی و گرامی نژاد گردیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). گرامی شدن در حسب و ستوده بودن نظر و قول و عمل کسی. نجیب بودن. (از اقرب الموارد). و رجوع به نجابت شود
گرامی و گرامی نژاد گردیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). گرامی شدن در حسب و ستوده بودن نظر و قول و عمل کسی. نجیب بودن. (از اقرب الموارد). و رجوع به نجابت شود
به معنی رکوب است. (منتهی الارب). نهال خرمابن بر مادر رسته و یا شاخ خرما بر تنه خرما برآمده. (ناظم الاطباء). راکوبه است. (از اقرب الموارد). رجوع به رکوب و راکوبه شود
به معنی رکوب است. (منتهی الارب). نهال خرمابن بر مادر رسته و یا شاخ خرما بر تنه خرما برآمده. (ناظم الاطباء). راکوبه است. (از اقرب الموارد). رجوع به رکوب و راکوبه شود
ابن صعب بن علی بن بکر بن وائل، از عدنان. جدی است جاهلی، و ذهل بن شیبان و تیم الله بن ثعلبه از نسل اویند. (ازالاعلام زرکلی به نقل از جمهرهالانساب و نهایهالارب)
ابن صعب بن علی بن بکر بن وائل، از عدنان. جدی است جاهلی، و ذهل بن شیبان و تیم الله بن ثعلبه از نسل اویند. (ازالاعلام زرکلی به نقل از جمهرهالانساب و نهایهالارب)
نیابت در فارسی جانشینی، ستوانی، نمایندگی گزینستان در تازی نوین در یکی از فرهنگ های فارسی واژه نیابه (بنگرید به نوبه) برابر با نیابه تازی دانسته شده که برداشتی نادرست است نیابه به آرش نیابه یا (نوبت) در تازی پیشینه ندارد. نوبت بار پاس: (آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه) (ابو شکور. لفا اق. 488)، (نیابت)
نیابت در فارسی جانشینی، ستوانی، نمایندگی گزینستان در تازی نوین در یکی از فرهنگ های فارسی واژه نیابه (بنگرید به نوبه) برابر با نیابه تازی دانسته شده که برداشتی نادرست است نیابه به آرش نیابه یا (نوبت) در تازی پیشینه ندارد. نوبت بار پاس: (آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه) (ابو شکور. لفا اق. 488)، (نیابت)