جدول جو
جدول جو

معنی نچ - جستجوی لغت در جدول جو

نچ(نُ / نُچ چ)
نه ! (آنندراج از گل کشتی). در تداول کودکان، بیشتر به مزاح، نه ! لا! (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نچ
آوایی که بعلامت عدم قبول یا تاسف ازکاری ازدهان برآورند، نه خیر
تصویری از نچ
تصویر نچ
فرهنگ لغت هوشیار
نچ((نُ))
آوایی که به علامت عدم قبول یا تأسف از کاری از دهان برآورند، نه، خیر
تصویری از نچ
تصویر نچ
فرهنگ فارسی معین
نچ
خیر، لا، نه، نی
متضاد: بله، ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نچ
صوتی در مقام نفی، نه خیر، شاخه ی نورسته ی درخت، نهال نورسته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نچرالیسم
تصویر نچرالیسم
ناتورالیسم (Naturalism) یا نچرالیسم یا طبیعت گرایی نوعی رئالیسم افراطی است که زندگی تلخ آدم هایی را که از نظر روحی، ظاهرا تک بعدی هستند، به تصویر می کشد. در واقع این دیدگاه از فلسفه سربرآورده. در فلسفه، ناتورالیسم به مکتبی گفته می شود که معتقد است، همه پدیده های طبیعی بر اساس اصول و قوانین علمی قابل تبیین هستند و در رمان به برخورد علمی با شخصیت گرایش دارد، به ویژه اینکه سرنوشت هر فرد تنها به مدد اراده او شکل نمی گیرد بلکه مسائلی مانند توارث و محیط هم در آن دخیل است. امیل زولا، نویسنده فرانسوی شاخص ترین چهره این مکتب در ادبیات است.این نوع ادبیات تاثیر خاصی بر سینما برجای گذاشت برای مثال برخی از فیلم های گانگستری و آثار متعلق به فیلم نوار (Noir - Film) را به خاطر دیدگاه یکسویه شان از سرشت بشر در جامعه ای تلخ و سیاه، می توان ناتورالیستی نامید.
ناتورالیسم یک جنبش هنری و ادبی در قرن نوزدهم بود که در مقابل رمانتیسم ایستاد. این جنبش به تصویر کشیدن زندگی واقعی و بدون آرایش اجتماعی پرداخت و تلاش کرد واقع گرایی بیشتری در نمایش زندگی روزمره داشته باشد. ویژگی های ناتورالیسم عبارت بود از:
1. واقع گرایی بالا : تمرکز بر تصویر دقیق و واقعی از زندگی و محیط های اجتماعی.
2. نمایش جوانب تاریک و ناامید زندگی : به تصویر کشیدن جنبه های تاریک و ناامید زندگی، از جمله فقر، بیماری، جنایت و غیره.
3. تأکید بر تعیین شده گی اجتماعی و محیطی : بررسی تأثیرات محیط و شرایط اجتماعی بر شخصیت ها و سرنوشت آن ها.
4. عدم مداخله نویسنده : تلاش برای عدم تداخل نویسنده در داستان و اجازه به شخصیت ها برای تکامل طبیعی آن ها.
ناتورالیسم در ادبیات به ویژه در رمان، به تصویر کشیدن جوانب واقعی و گاهی ناامید زندگی افراد عادی و تأثیرات محیط و شرایط اجتماعی بر آن ها تمرکز دارد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
(نُ نُ)
صدائی که به علامت تأسف از کار ناخوشایند یا غیرمنتظری که دیگری کرده است از دهان برآرند، یا هنگامی که بخواهند از تأیید کار و سخن کسی سر باززنند
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ دَ)
که چسبیدنی نیست. که نمی چسبد. مقابل چسبیدنی، نامطبوع. ناملایم
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ نِ)
محل نشیمن و کرسی رئیس محل. (ناظم الاطباء). رجوع به نچلنیک شود
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ)
رئیس محل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ)
نوعی از تبرزین. (برهان قاطع) (جهانگیری) (ناظم الاطباء). نجک. نجق. نوعی از سلاح. (برهان قاطع) ، بعضی گویند تبری باشد که بدان هیزم شکنند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان دیزمار غربی در بخش ورزقان شهرستان اهر، در 43 هزارگزی شمال غربی ورزقان و 30 هزارگزی جادۀ تبریز به اهر در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 175 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و سردرختی و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
مقابل چسبیده
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ)
نچسبیدن، سماجت. اصرار بی جا و بی مزه. بی مزگی. صفت آدم نچسب.
- نچسبی کردن، به سماجت و پافشاری بی جاخود را لوس و بی ارج کردن. اصرار ورزیدن
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مقابل چسبیدن. رجوع به چسبیدن شود، دلپذیر نیامدن. موافق طبع نبودن
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
که ازدر چیدن نیست. که برای چیدن نیست. مقابل چیدنی
لغت نامه دهخدا
(نَچَ)
ناچسب. ناچسبنده. که نمی چسبد، نادلپسند. نادلنشین، سمج. مصرّ
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مقابل چرانده. رجوع به چرانده شود، ناچرانده. ناچرانیده. مرتعی بکر و دست نخورده که اغنام در آن نچریده باشند
لغت نامه دهخدا
(نَ نِ)
رئیس محل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
درخت چوب پنبه که در گرفتن در بطری ها به کار میبرند (؟). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عُرْ کَ دَ)
در تداول، تأسف خوردن بر کاری که دیگری کرده است و تأیید نکردن آن، من من کردن. خرده گیری کردن
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج، در 23 هزارگزی شمال دژ شاهپور و 5 هزارگزی مرز ایران و عراق، در دامنۀ سردسیری واقع است و 170 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و توتون و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ناچیز. لاشی ٔ:
جان پرمایه همی چون بفروشی به نچیز
چیز پرمایه همان به که به ارزان ندهی.
ناصرخسرو.
، معدوم. فانی. عدم:
مپندار جان را که گردد نچیز
که هرگز نچیز او نگردد بنیز.
اسدی.
در تمام معانی رجوع به ناچیز شود
لغت نامه دهخدا
ناچیده. چیده ناشده:
اندوه گل نچیده میداشت
پاس در ناخریده میداشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنچه که نمی چسبد، آنکه شخص از معاشرت بااواحساس ملال کند نادلپسند گران جان: این یکی کج خلق ستیزه جوایرادگیر و نچسب بوده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچیز
تصویر نچیز
ناچیزچیزی اندک، معدوم فانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچک
تصویر نچک
نجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچسبیدنی
تصویر نچسبیدنی
نا ملایم، نامطبوع، که نمی چسبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچاق
تصویر نچاق
نجاق نجک
فرهنگ لغت هوشیار
تاسف خوردن بر کاری که دیگری کرده و تایید نکردن آن، خرده گیری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچ نچ
تصویر نچ نچ
آوایی که بعلامت عدم قبول یا تاسف ازکاری ازدهان برآورند، نه خیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچسب
تصویر نچسب
((نَ چَ))
آن که شخص از معاشرت با او احساس ملال کند، نادلپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نچ نچ کردن
تصویر نچ نچ کردن
تأسف خوردن بر هر کاری، خرده گیری کردن
فرهنگ فارسی معین
چلانیدن، فشار دادن
دیکشنری اردو به فارسی
قابل فشرده شدن، قابل فشار دادن
دیکشنری اردو به فارسی