- نویان
- شاهزاده، پادشاه زاده، امیر، فرمانده سپاه
معنی نویان - جستجوی لغت در جدول جو
- نویان
- مغولی میر، سردار، شاهزاده ایمر، فرمانده سپاه سردار. توضیح در عنوان سرداران مغول و ترک آید
- نویان
- مأخوذ از مغولی به معنای شاهزاده، امیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نور (عربی) + ان (فارسی) ،مرکب از نور (روشنایی) + ان (پسوند اتصاف)، نام روستایی در نزدیکی اردبیل
آمبریون، جنین
ارتعاش
بوی کننده
روینده، جنین
جوینده جستجو کننده، درحال جستجو کردن
پوینده، دونده
شوینده، در حال شستن
گوینده، در حالت گفتن
فراموش کردن، فراموشی
بویا، دارای بوی خوش، خوش بو
فوژان، بانگ بلند، نعره، فریاد
لرزیدن، جنبیدن
زاری کردن، نالیدن،برای مثال کنون زود پیرایه بگشای و رو / به پیش پدر رو به زاری بنو (فردوسی - ۱/۲۲۰)
زاری کردن، نالیدن،
سبدی که از شاخه های بید می بافتند
در حال موییدن، نوحه کنان، زاری کنان
نویان، شاهزاده، پادشاه زاده، امیر، فرمانده سپاه
پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، بادامه، پله، فیلچه، پیله
کرم ابریشم، نوزاد کرمی شکل پروانه با بدنی استوانه ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می شود، دیوه، کرم پیله، کناغ، کرم بادامه
کرم ابریشم، نوزاد کرمی شکل پروانه با بدنی استوانه ای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه می کند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه می شود، دیوه، کرم پیله، کناغ، کرم بادامه
گوینده: گویان ز پی تو ما دل و دل جویان ز تو نزد ما زر و زر. (عمادی گنج سخن)، در حال گفتن: متلهف بود و پویان و مترصد و جویان و بر حسب واقعه گویان
گریان و نوحه کننده، در حال موییدن
اسب نرمقابل مادیان، هر ستورنر
فراموشی، فرو شدن از خاطر
سبدی که از شاخه های بید بافند
شکرو جنبانگی نوانش جنبیدن چیزی در جای خود (مانند جنبیدن لنگر ساعت)، پایین و بالا رفتن: (نوسان نرخ ارز)، جنبش چیزی در جای خود:جمع نوسانات
زاری کردن، نالیدن
کرم ابریشم. یا اداره نوغان. اداره ای که امور مربوط به تربیت کرم ابریشم و پیله را بعهده دارد
تکان خوردن شاخه
روان، دوان، پویا