- نوزاد
- طفلی که تازه به دنیا آمده، تازه زاییده شده
معنی نوزاد - جستجوی لغت در جدول جو
- نوزاد
- نوزاده: (نه پیر است و نه نوزاد میان این و آن)
- نوزاد ((نُ))
- کودکی که تازه به دنیا آنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کودکی که تازه بدنیا آمده تازه زاییده شده:جمع نوزادگان: (دوش ز نوازدگان مجلس نو ساخت باغ مجلسشان آب زد ابریسیم مذاب) (خاقانی)
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زاده جاوید، بشادی زائیده شده، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر انوشیروان پادشاه ساسانی
اثر، نشانه
جوانی که تازه داماد شده، تازه داماد
نازاینده سترون عقیم: گاو نازاد گشت زاینده آب در جویها فزاینده. (نظامی)
در جشن کستی بندی کودک در آیین زردشتی
سترون، عقیم، نازا
در پزشکی عارضه ای که در هفتۀ اول تولد نوزاد و بر اثر از بین رفتن هموگلوبین بروز می کند