معنی نوزند
نوزند
اثر، نشانه
تصویر نوزند
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با نوزند
نورند
نورند
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
نوزاد
نوزاد
طفلی که تازه به دنیا آمده، تازه زاییده شده
فرهنگ فارسی عمید
نوزود
نوزود
در جشن کستی بندی کودک در آیین زردشتی
فرهنگ لغت هوشیار
نوزاد
نوزاد
نوزاده: (نه پیر است و نه نوزاد میان این و آن)
فرهنگ لغت هوشیار
نوزاد
نوزاد
کودکی که تازه به دنیا آنده
فرهنگ فارسی معین
نوگند
نوگند
نورسته، نوخاسته
فرهنگ فارسی معین
نوکند
نوکند
نورسته، نوخاسته
فرهنگ فارسی عمید
اوزند
اوزند
تدارکات نظامی و لشکری. (ناظم الاطباء). سازمان حرب و جنگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ذوزند
ذوزند
موضعی میان فلج و زحیح، بر طریق حاج بصره. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا