جدول جو
جدول جو

معنی نورگرا - جستجوی لغت در جدول جو

نورگرا
(رَ)
که به طرف نور گراید. که رو به منبع نور و روشنائی کند، (اصطلاح گیاه شناسی) گیاهی که به طرف نور گراید. رجوع به نورگرایی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نواگر
تصویر نواگر
نوازنده، ساززن، خواننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرگدا
تصویر نرگدا
خسیس، گدای سمج، بی شرم و گردن کلفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گورگا
تصویر گورگا
کوس، طبل، دهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورگرایی
تصویر نورگرایی
گرایش به طرف نور، تمایل اعضای گیاهان در جهت تابش نور
فرهنگ فارسی عمید
(نَ گَ)
نغمه سرائی. سرودگویی. نوازندگی. عمل نواگر:
گاه چو حال عاشقان صبح کند ملونی
گه چو حلی ّ دلبران مرغ کند نواگری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نورافزا. نورفزای. رجوع به نورفزای شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
روشن، منور:
چو کردی چراغ مرا نوردار
ز من باد مشعل کشان دور دار،
نظامی
لغت نامه دهخدا
واحه هایی است در صحرای الجزایر نزدیک واحه های توات و تیدیکلت که 36000 تن جمعیت دارد
لغت نامه دهخدا
(کَ وَ)
بار کبر و خرنوب. (ناظم الاطباء). اسم فارسی اذخر است. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی سکر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ)
آنکه تنور سازد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنار. تنوری:
مه تنورگر از هجر خود چنانم سوخت
که آتش غم او مغز استخوانم سوخت.
سیفی (از آنندراج).
رجوع به تنور شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گِ)
عمل نورگرا، (اصطلاح گیاه شناسی) ، رشد و تمایل اعضای هوائی گیاهان به طرف نور و عدم تمایل ریشه گیاهان نسبت به نور، درصورت اول نورگرایی مثبت و در صورت اخیر منفی است
لغت نامه دهخدا
که درمسافتی دور بگردد و سیر کند. که دور از شخص سیر و گردش کند. که از دور سیر کند. که دورادور گردندگی دارد. (یادداشت مؤلف). دورسیر. (آنندراج) :
من به حسرت دورگرد و مدعی مغرور وصل
ای محبت خاک بر سر باد تأثیر ترا.
شانی تکلو.
اگر چون قطره در دریای کثرت راه ما افتد
خیال دورگرد یار تنها می کند ما را.
صائب (از آنندراج).
دیر برسر آن غزال دورگرد آمد مرا
از تپیدنهای دل پهلو به درد آمد مرا.
رضی دانش (از آنندراج).
کینه می ورزند با حسرت کشان دورگرد
بخشد انصافی خدا پهلونشینان ترا.
میرزا سلیمان حسابی اصفهانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از واگرا
تصویر واگرا
دورشونده متباعد مقابل همگرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورگلا
تصویر ورگلا
فرانسوی هسر (هسر یخ زده یخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواگر
تصویر نواگر
سازنده، نوازنده، گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرگدا
تصویر نرگدا
گدای بیشرم وبی ادب ووقیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورگا
تصویر گورگا
گورگه مغولی کوس، د بوس دبوس زور خانه کوس طبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرا
تصویر سرگرا
نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گندمیان که سنبه هایش شامل دو گل میباشند ولی چون سنبله مرکب دارد گلهایش شبیه خوشه انگورند و آن در غالب نقاط گرم و معتدل کره زمین میروید. گورگیاه یکی از علوفه های خوب جهت چرای دامها میباشند. در حدود 200 گونه از این گیاه شناخته شده است که برخی از آنها مصارف دارویی نیز دارند. گلهای این گیاه دارای بوی نسبه مطبوع میباشند اذخر طیب العرب اذخر عربی تبن مکه خلال مامونی ثیل طیب سخس سخیس کندهیس کندبیل کنتول سوندهی روس سوریا گورگیا کاه مکه کاه مکی علف عطر زنجبیل علف عطر نمور علف عطر نیمار علف عطر روزای هندی قصیبه گوز گینه غرشنه سخینوس ثیل مکی سخینس سفون
فرهنگ لغت هوشیار
رشد وتمایل اعضای هوایی گیاهان بطرف نور و عدم تمایل ریشه گیاهان نسبت بنور. در صورت اول نورگرایی مثبت ودر صورت اخیرمنفی است فتوتروپیسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورگا
تصویر گورگا
((گَ وُ))
گورگه، طبل، کوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرگدا
تصویر نرگدا
((نَ گِ))
گدای پررو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواگر
تصویر نواگر
((نَ گَ))
مطرب، آواز خوان، خواننده، ناله کننده، نالان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگرا
تصویر واگرا
((گ))
دور شونده، مقابل همگرا
فرهنگ فارسی معین
روشن، منور، منیر، نورانی
متضاد: مستنیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تجددگرا، روشنفکر، متجدد، مدرن، مدرنیست، منورالفکر
متضاد: کهنه گرا، مرتجع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از واگرا
تصویر واگرا
Diverging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از توابع دهستان کوهستان غرب چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
دل پیچه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از واگرا
تصویر واگرا
divergente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از واگرا
تصویر واگرا
divergente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از واگرا
تصویر واگرا
rozbieżny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از واگرا
تصویر واگرا
расходящийся
دیکشنری فارسی به روسی