جدول جو
جدول جو

معنی نوامین - جستجوی لغت در جدول جو

نوامین
(نَ)
میوۀ نوبر و نوباوه و هر چیز نادرو تازه و هر چیز که در نخستین هنگام دیده شود (؟). (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 391 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخامین
تصویر رخامین
(دخترانه)
رخام (عربی) + ین (فارسی) از جنس رخام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنیامین
تصویر بنیامین
(پسرانه)
پسر دست راست، نام کوچکترین پسر یعقوب و راحیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوامیس
تصویر نوامیس
ناموس ها، شرف ها، عفت ها، عصمت ها، کنایه از آگاه و مطلع به باطن امور، راز ها، سرها، کاردان ها، کمینگاههای صیاد، جمع واژۀ ناموس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
خاقان ها، لقب پادشاهان چین و ترکستان، شاهنشاهان، جمع خاقان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طواحین
تصویر طواحین
طاحون ها، آسیا ها، جمع واژۀ طاحون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوامی
تصویر نوامی
نامیه، قوه ای که موجب رشد و نمو می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
آنکه رغبت و میل به کامیابی دارد. آراسته و مرتب. کامیاب و بهره مند و شادمان و خرسند. گل و شکوفه (؟). (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 391 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
آهنگر. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). حداد، به این معنی به حذف نون آخر هم به نظر آمده است. (از برهان). رجوع به نهامی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ناایمن. اندیشناک. هراسان. ترسان: و چنان شد که ملک بیکبارگی در سر آن قضایا خواست شد، و عموم خلق بر املاک و عرض و جان خود ناامین گشتند. (تاریخ غازانی ص 241) ، نااستوار. ناراست. غیرامین. که امانت ندارد. غیرمعتمد
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ج ناموس. رجوع به ناموس شود، نوامیس الهیه، قوانین شرعی. (یادداشت مؤلف) ، علم نوامیس، یکی از شعب علم سیمیاست. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی ص 63 شود، علم نوامیس، حکمت عملی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ نامیه. (ناظم الاطباء). رجوع به نامیه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ دُ)
عدد ترتیبی برای نود. در مرحله نودم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
جمع واژۀ ثامنه
لغت نامه دهخدا
(حَ)
جمع واژۀ حومانه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جاهای درشت که نیک بلند نباشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به حومانه شود
لغت نامه دهخدا
دو فرسخ کمتر مغربی قلعه سوخته است (از ناحیۀ رود حلۀ بلوک دشتستان فارس) . (از فارسنامۀ ناصری گفتار2 ص 208)
لغت نامه دهخدا
جمع خان، از ریشه ترکی ساخته فارسی گویان سروران میران جمع خان خانان پادشاهان امیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوابین
تصویر نوابین
آراسته و مرتب، کامیاب و بهره مند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نودمین
تصویر نودمین
عدد ترتیبی برای نود در مرحله نودم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شواهین
تصویر شواهین
جمع شاهین، از پارسی شاهین ها
فرهنگ لغت هوشیار
جماعتی از مردم کوفه که با مخالفین امام حسین (ع) ساخته و در جنگ بر خلاف آن حضرت شرکت کرده بودند پس از مرگ یزید و استعفای پسرش از کرده خود پشیمان شده توبه کردند و نام خود را توابین گذاشتند و قسم خوردند که به خونخواهی آنحضرت قیام کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توامان
تصویر توامان
جنابه همزادان تثنیه توام. دو همزاد، دو همراه دو قرین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خاتون، تازی از ترکی بانوان، زنان پرده نشین، زنان بزرگ، بانوان امرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواقین
تصویر خواقین
جمع خاقان، از ریشه ترکی شاهنشاهان جمع خاقان خاقانان پادشاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوامیس
تصویر جوامیس
از ریشه پارسی، جمع جاموس، گاو میش ها جمع جاموس گاومیشان گاومیشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامین
تصویر خرامین
علفزار، چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواوین
تصویر اواوین
جمع ایوان، از پارسی ایوان ها کاخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دیوان، بمعنی اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم و دفتر محاسبه، دفتر حساب، و بمعنی فراهم آمدن کتب و کتابت و شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوامیس
تصویر نوامیس
جمع ناموس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتامین
تصویر اتامین
فرانسوی پرچم سیخک گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توامین
تصویر توامین
تثنیه توام. دو همزاد، دو همراه دو قرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طواحین
تصویر طواحین
جمع طاحونه، آسیاها جمع طاحونه آسیاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوامیس
تصویر نوامیس
((نَ))
جمع ناموس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهامین
تصویر نهامین
((نَ))
آهنگر، حداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجامین
تصویر انجامین
نهایی
فرهنگ واژه فارسی سره