جدول جو
جدول جو

معنی نواخوان - جستجوی لغت در جدول جو

نواخوان
آوازخوان
تصویری از نواخوان
تصویر نواخوان
فرهنگ فارسی عمید
نواخوان
(نَ وَ)
نغمه گر. نغمه سرا. خواننده. مغنی:
مائیم مرغ عرش که بر بانگ ما روند
مرغان شب شناس نواخوان صبحگاه.
خاقانی.
، آنکه کیف کرده و برای خود آواز می خواند، آنکه تحقیر و استهزا می کند دیگری را و تقلید می کند بانگ و آواز آن را، و آنکه مانند سرود دیگری می سراید. (ناظم الاطباء). رجوع به نواخوانی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثناخوان
تصویر ثناخوان
ثناگو، مدح کننده، مداح، ستایشگر، ستاینده، ثناگر، ثناور، ثناگستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوارهان
تصویر نوارهان
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
جایی که اسیران را نگه دارند، زندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
خطی که به آسانی خوانده نشود، بی سواد، امّی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گورخوان
تصویر گورخوان
آنکه در گورستان بر سر گور مردگان قرآن بخواند، برای مثال حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار / بهر ریا به خانۀ هر گورخوان شود (سعدی۳ - ۹۵۷)، کسی که هنگام دفن میّت تلقین بخواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
مشتاق، آرزومند، برای مثال هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی / که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی (حافظ - ۹۴۶)، حامی، طرف دار، کسی که از دیگری طرف داری بکند، یار، دوست
فرهنگ فارسی عمید
(نَ خوا/ خا)
سرود سرائیدن. (غیاث اللغات) (ازآنندراج). عمل نواخوان. نغمه سرائی. خوانندگی، مجازاً، سخن خوب و خوش را گویند و آنچه به طریق طنز و استهزا گفته شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). تقلید بانگ و آواز دیگری و آنچه به طریق استهزا گفته شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به غیاث اللغات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
بیسواد، امی، عامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
محب و دوست و طرفدار، هوادار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشخوار
تصویر نوشخوار
آنکه بلذت چیزی را خورد شاد خوار، نشخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
زندان، محبس، محل نگهداری بینوایان و اسیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خوان
تصویر وا خوان
دوباره خواندن وا خوانی، مقابله کتب مطابقه: (... و نادانی غالب کتاب و عدم اعتنا بواخوان و مقابله را بران بیفزاییم)، امتحان درستی و نادرستی دو قپان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بر سر قبر قرآن خواند قاری قرآن بر گور مرده: حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار بهر ریا بخانه هر گور خوان شود. (سعدی)، آنکه بر سر قبر تلقین میت کند ملقن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشخوان
تصویر خوشخوان
سرود گوی آواز خوان مغنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواخوانی
تصویر نواخوانی
خوانندگی و نغمه سرائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثناخوان
تصویر ثناخوان
سنا خوان مداح ستایشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثناخوان
تصویر ثناخوان
((~. خا))
مداح، ستایشگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گورخوان
تصویر گورخوان
آن که بر سر قبر قرآن خواند، قاری قرآن بر گور مرده، آن که بر سر قبر تلقین میت کند، ملقن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
((نَ نِ))
زندان، محبس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
((~. خا))
مشتاق، آرزومند، حامی، طرفدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واخوان
تصویر واخوان
((خا))
دوباره خواندن، مقابله کتب، مطابقه، امتحان درستی و نادرستی دو قپان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
طرفدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراخوان
تصویر فراخوان
احضار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
Illegible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
illisible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
onleesbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
unleserlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
ilegível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
нечитаємий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
нечитаемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
nieczytelny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
ilegible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخوانا
تصویر ناخوانا
illeggibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی