دیواری که از خشت و آجر برآورده باشند. (برهان) (آنندراج). رجوع به نواشته شود، خشت های روی هم نهاده شده در بنای عمارت، و خشت های دیوار. (ناظم الاطباء) ، سفال و تودۀ سفال. (ناظم الاطباء)
دیواری که از خشت و آجر برآورده باشند. (برهان) (آنندراج). رجوع به نواشته شود، خشت های روی هم نهاده شده در بنای عمارت، و خشت های دیوار. (ناظم الاطباء) ، سفال و تودۀ سفال. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن، در 16 هزارگزی شمال فومن، درجلگۀ معتدل هوای مرطوب واقع است و 2256 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه پسیخان، محصولش برنج و توتون سیگار و کنف و ماهی و مرغابی، شغل مردمش زراعت و صید ماهی و مرغابی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن، در 16 هزارگزی شمال فومن، درجلگۀ معتدل هوای مرطوب واقع است و 2256 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه پسیخان، محصولش برنج و توتون سیگار و کنف و ماهی و مرغابی، شغل مردمش زراعت و صید ماهی و مرغابی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ناخذا و ناخذاه وناخذای مأخوذ از فارسی، ناخدا و خداوند کشتی و جهاز. (از ناظم الاطباء). صاحب و خداوند ناو. (آنندراج) (منتهی الارب). ثم اشتقوا منها الفعل فقالوا: تنخّذ، یعنی ناخدا گردید. (منتهی الارب). ج، نواخذه
ناخذا و ناخذاه وناخذای مأخوذ از فارسی، ناخدا و خداوند کشتی و جهاز. (از ناظم الاطباء). صاحب و خداوند ناو. (آنندراج) (منتهی الارب). ثم اشتقوا منها الفعل فقالوا: تَنَخَّذَ، یعنی ناخدا گردید. (منتهی الارب). ج، نَواخِذَه
هم زانو شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). هم زانو شدن و نشستن زانو به زانوی دیگری. (ناظم الاطباء) ، ترک یاری قوم کردن و آنان را پراکنده ساختن. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
هم زانو شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). هم زانو شدن و نشستن زانو به زانوی دیگری. (ناظم الاطباء) ، ترک یاری قوم کردن و آنان را پراکنده ساختن. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
تسلی داده شده. دستگیری شده. مهربانی کرده شده. (ناظم الاطباء). نوازش کرده شده. مورد نوازش و اکرام و تفقد قرارگرفته. نعت مفعولی از نواختن است. رجوع به نواختن شود. - نواخته داشتن، نواختن. نوازش کردن: وزارت مرا (حسنک را) دادند و نه جای من بود و به باب خواجه هیچ قصدی نکردم و کسان وی را نواخته داشتم. (تاریخ بیهقی ص 182). ، {{اسم}} خیرات. (جهانگیری). خیر و خیرات. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکلفات و انعامات (؟). (برهان قاطع) (آنندراج)
تسلی داده شده. دستگیری شده. مهربانی کرده شده. (ناظم الاطباء). نوازش کرده شده. مورد نوازش و اکرام و تفقد قرارگرفته. نعت مفعولی از نواختن است. رجوع به نواختن شود. - نواخته داشتن، نواختن. نوازش کردن: وزارت مرا (حسنک را) دادند و نه جای من بود و به باب خواجه هیچ قصدی نکردم و کسان وی را نواخته داشتم. (تاریخ بیهقی ص 182). ، {{اِسم}} خیرات. (جهانگیری). خیر و خیرات. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکلفات و انعامات (؟). (برهان قاطع) (آنندراج)
مواخذت در فارسی: سرزنش کوبش باز خواست باز خواست کردن، سیاست کردن تنبیه کردن، باز خواست: اکثر اوقات در اثنای عزت و اعتبار بمواخذه و مصادره گرفتار بود، سیاست تنبیه
مواخذت در فارسی: سرزنش کوبش باز خواست باز خواست کردن، سیاست کردن تنبیه کردن، باز خواست: اکثر اوقات در اثنای عزت و اعتبار بمواخذه و مصادره گرفتار بود، سیاست تنبیه
دست کشیدن بسر و روی کسی برای دلجویی، نوازش کردن تفقدکردن ملاطفت کردن: بنده حلقه بگوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش. (گلستان. چا. فروغی. بخ. 21)، خواهش کسی را برآوردن بمرادرسانیدن، آلت موسیقی را بصدا درآوردن ساززدن، آوازخواندن سرودن، بر زمین زدن
دست کشیدن بسر و روی کسی برای دلجویی، نوازش کردن تفقدکردن ملاطفت کردن: بنده حلقه بگوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش. (گلستان. چا. فروغی. بخ. 21)، خواهش کسی را برآوردن بمرادرسانیدن، آلت موسیقی را بصدا درآوردن ساززدن، آوازخواندن سرودن، بر زمین زدن