از درختان جنگلی که در جنگل های مرطوب می روید و بلندیش به چهار متر می رسد، برگ هایش تلخ و قابض است، برگ و پوست آن به سبب قابض بودن به شکل مرهم یا شیاف در بواسیر به کار می رود دمیر آغاجی، انجیلی، آسوندار، انچیلو، انجیلو
از درختان جنگلی که در جنگل های مرطوب می روید و بلندیش به چهار متر می رسد، برگ هایش تلخ و قابض است، برگ و پوست آن به سبب قابض بودن به شکل مرهم یا شیاف در بواسیر به کار می رود دَمیر آغاجی، اَنجیلی، آسوندار، اَنچیلو، اَنجیلو
منسوب است به بلاد نوبه، (ازسمعانی) (از السامی)، اهل سرزمین نوبه: ز زنگی و نوبی سیه تر ز قار دگرگونه گون بردۀ بی شمار، اسدی، ، زبان مردم سرزمین نوبه، زبانی که اهالی نوبه بدان تکلم کنند، واحد نوب، یعنی یک نفر سیاه، مانند روم و رومی، (ناظم الاطباء)، رجوع به معنی اول شود
منسوب است به بلاد نوبه، (ازسمعانی) (از السامی)، اهل سرزمین نوبه: ز زنگی و نوبی سیه تر ز قار دگرگونه گون بردۀ بی شمار، اسدی، ، زبان مردم سرزمین نوبه، زبانی که اهالی نوبه بدان تکلم کنند، واحد نوب، یعنی یک نفر سیاه، مانند روم و رومی، (ناظم الاطباء)، رجوع به معنی اول شود
منسوب به نوح پیغمبر، منسوب به نوح سامانی، رجوع به سیم نوحی شود، قسمی کاغذ، (ابن ندیم از یادداشت مؤلف)، نام قسمی کاغذ در قدیم، منسوب به یکی از دو نوح پادشاه سامانی، (یادداشت مؤلف)
منسوب به نوح پیغمبر، منسوب به نوح سامانی، رجوع به سیم نوحی شود، قسمی کاغذ، (ابن ندیم از یادداشت مؤلف)، نام قسمی کاغذ در قدیم، منسوب به یکی از دو نوح پادشاه سامانی، (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام از بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 27 هزارگزی شمال غربی تربت جام و 2 هزارگزی غرب راه تربت جام به فریمان، در دامنۀ معتدل هوائی واقع است و 159 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام از بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 27 هزارگزی شمال غربی تربت جام و 2 هزارگزی غرب راه تربت جام به فریمان، در دامنۀ معتدل هوائی واقع است و 159 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
پشم مانندی که بر سر جگن هست و آن را با آهک بیامیزند و صاروج سازند، پنبۀ سر نی باشد که در ساروج آمیزند استواری را، چیزی چون پنبۀ بر سر شاخه های نی که در ساروج آمیزند، جالحه، کخ، لخ، دخ، دوخ، بردی، پیزر، کرک، قطن بردی، طوط، گل نی که به ساروج آمیزند، پنبۀ بردی، پنبۀ دوخ، قنصف، بیلم، برس، برس، پنبۀ گیاه بردی، و رجوع به برس در منتهی الارب و بردی و نیز لخ شود
پشم مانندی که بر سر جگن هست و آن را با آهک بیامیزند و صاروج سازند، پنبۀ سرِ نی باشد که در ساروج آمیزند استواری را، چیزی چون پنبۀ بر سر شاخه های نی که در ساروج آمیزند، جالِحه، کخ، لُخ، دُخ، دوخ، بَردی، پیزُر، کرَک، قطن برَدی، طوط، گل نی که به ساروج آمیزند، پنبۀ بَردی، پنبۀ دوخ، قنصف، بیلم، بُرس، بَرس، پنبۀ گیاه بردی، و رجوع به بَرس در منتهی الارب و بردی و نیز لُخ شود
نی زننده، نی نوازنده، (ناظم الاطباء)، نی نواز، نئی، (آنندراج)، قراری، قصاب، (منتهی الارب)، نای زن، نی زن، کسی که نی می نوازد: گاه گوئیم که چنگی تو بچنگ اندریاز گاه گوئیم که نائی تو بنای اندردم، فرخی، به زیر گل زند چنگی به زیر سروبن نائی به زیر یاسمن عروه به زیر نسترن عفری، منوچهری، یکدست تو با زلف و دگر دست تو با جام یک گوش به چنگی و دگرگوش به نائی، منوچهری، آن یکی نائی که نی خوش می زده ست ناگهان از مقعدش بادی بجست، مولوی، اثر نالۀ نی نیست مگر از نائی، قاآنی، ای باده فروش من سرمایۀ جوش من ای از تو خروش من من نایم و تو نائی، ؟ برآورد نائی دم صور را ببرد از چراغ خرد نور را، هاتفی (از شعوری)، ، نبات و شکر مصفا، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) (شعوری)
نی زننده، نی نوازنده، (ناظم الاطباء)، نی نواز، نئی، (آنندراج)، قراری، قصاب، (منتهی الارب)، نای زن، نی زن، کسی که نی می نوازد: گاه گوئیم که چنگی تو بچنگ اندریاز گاه گوئیم که نائی تو بنای اندردم، فرخی، به زیر گل زند چنگی به زیر سروبن نائی به زیر یاسمن عروه به زیر نسترن عفری، منوچهری، یکدست تو با زلف و دگر دست تو با جام یک گوش به چنگی و دگرگوش به نائی، منوچهری، آن یکی نائی که نی خوش می زده ست ناگهان از مقعدش بادی بجست، مولوی، اثر نالۀ نی نیست مگر از نائی، قاآنی، ای باده فروش من سرمایۀ جوش من ای از تو خروش من من نایم و تو نائی، ؟ برآورد نائی دم صور را ببرد از چراغ خرد نور را، هاتفی (از شعوری)، ، نبات و شکر مصفا، (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) (شعوری)
شیخ عثمان افندی از شاعران و موسیقیدانان ترک است، در قاموس الاعلام آمده است: وی از شعرا و مشایخ مولویه بوده و در خانقاه غلطه سمت نی زن باشی داشت و به سال 1109 به مقام شیخی خانقاه مذکور رسید و در سال 1142 درگذشت، بمناسبت مهارتی که در موسیقی و نی زدن داشت تخلص نائی را اختیار کرده بود، از (قاموس الاعلام ج 6)
شیخ عثمان افندی از شاعران و موسیقیدانان ترک است، در قاموس الاعلام آمده است: وی از شعرا و مشایخ مولویه بوده و در خانقاه غلطه سمت نی زن باشی داشت و به سال 1109 به مقام شیخی خانقاه مذکور رسید و در سال 1142 درگذشت، بمناسبت مهارتی که در موسیقی و نی زدن داشت تخلص نائی را اختیار کرده بود، از (قاموس الاعلام ج 6)
چگونگی تو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تو بودن. این کلمه در خطاب آید و افادۀ جدائی از جمع و دیگران کند چنانکه در مقام یگانگی گویند منی و توئی در میان نیست، یعنی جدایی و دوگانگی از میان رفته است و وحدت جایگزین آن شده است: گرنیست گشتی از خود و، با تو، توئی نماند از نیستی در آینۀ دل نشان طلب. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 745). اینجا منی و توئی نباشد در مذهب ما دوئی نباشد. نظامی. دوستئی کآن ز توئی و منی است نسبت آن دوستی از دشمنی است. نظامی. که ام من چه دارم تو داری توئی الهی پناه نزاری توئی. نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص 48)
چگونگی تو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تو بودن. این کلمه در خطاب آید و افادۀ جدائی از جمع و دیگران کند چنانکه در مقام یگانگی گویند منی و توئی در میان نیست، یعنی جدایی و دوگانگی از میان رفته است و وحدت جایگزین آن شده است: گرنیست گشتی از خود و، با تو، توئی نماند از نیستی در آینۀ دل نشان طلب. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 745). اینجا منی و توئی نباشد در مذهب ما دوئی نباشد. نظامی. دوستئی کآن ز توئی و منی است نسبت آن دوستی از دشمنی است. نظامی. که ام من چه دارم تو داری توئی الهی پناه نزاری توئی. نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص 48)
امیر اعظم، (غیاث اللغات)، سردار، (فرهنگ خطی)، فرمانده، سردار، نویان، نوین، (فرهنگ فارسی معین)، پادشاهزاده، (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)، فرمانده ده هزار نفر، (ناظم الاطباء) : دولت نوئین اعظم شهریار باد تا باشد بقای روزگار، سعدی، خاقان منصور قلب و میمنۀ سپاه ظفرپناه را به نور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داد، (حبیب السیر از فرهنگ فارسی معین)
امیر اعظم، (غیاث اللغات)، سردار، (فرهنگ خطی)، فرمانده، سردار، نویان، نوین، (فرهنگ فارسی معین)، پادشاهزاده، (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)، فرمانده ده هزار نفر، (ناظم الاطباء) : دولت نوئین اعظم شهریار باد تا باشد بقای روزگار، سعدی، خاقان منصور قلب و میمنۀ سپاه ظفرپناه را به نور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داد، (حبیب السیر از فرهنگ فارسی معین)
کریسمس. عید میلاد مسیح که روز 25 دسامبر سال فرنگی است. (از فرهنگ فارسی معین) ، درخت نوئل یا کاج نوئل، کاجی که در شب عید نوئل مسیحیان تزیین کنند و به چراغها بیارایند. (فرهنگ فارسی معین)
کریسمس. عید میلاد مسیح که روز 25 دسامبر سال فرنگی است. (از فرهنگ فارسی معین) ، درخت نوئل یا کاج نوئل، کاجی که در شب عید نوئل مسیحیان تزیین کنند و به چراغها بیارایند. (فرهنگ فارسی معین)
مغولی فرمانده سردار فرمانده سردار: خاقان منصور قلب مسمنه و میسره سپاه ظفرپناه را بنور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داده بمیدان جنگ ومعرکه نام و ننگ فرستاد
مغولی فرمانده سردار فرمانده سردار: خاقان منصور قلب مسمنه و میسره سپاه ظفرپناه را بنور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داده بمیدان جنگ ومعرکه نام و ننگ فرستاد
فرانسوی زاد شب مهر زاد شب عیسی، ناشتار از گیاهان (درخت نوئل) عید میلاد مسیح (که در 25 ماه دسامبر تثبیت شده) کریسمس. توضیح این جشن در اصل جشن مهر پرستان بوده. یا درخت نوئل. کاجی که در شب نوئل مسیحیان تزیین کنند، ناشتار
فرانسوی زاد شب مهر زاد شب عیسی، ناشتار از گیاهان (درخت نوئل) عید میلاد مسیح (که در 25 ماه دسامبر تثبیت شده) کریسمس. توضیح این جشن در اصل جشن مهر پرستان بوده. یا درخت نوئل. کاجی که در شب نوئل مسیحیان تزیین کنند، ناشتار
گیاهی است از تیره قلقاس ها و از راسته تک لپه ییها که در باتلاقها میروید و دارای ساقه زیرزمینی است. برگهایش طویل ومتناوبند. گلهایش بصورت دو قسمت جداگانه در انتهای ساقه قرار میگیرند. قسمت انتهایی مخروطی شکل و شامل گلهای نر است و قسمت زیرین آن که بلافاصله زیر قسمت قبلی قرار دارد استوانه یی شکل است وگلهای ماده را تشکیل میدهد. استوانه ای که تشکیل دهنده گلهای ماده است برنگ قهوه یی تیره میباشد. در حدود 10 گونه از این گیاه شناخته شده که در سراسر مناطق باتلاقهای کره زمین میرویند. گلهای ماده این گیاه پس از آمیزش دانه های بسیار میسازند که لابلای آنها رشته های پنبه مانند بسیار نازک بهم فشرده قرار دارد و چون خشک شود استوانه ماده متلاشی شده رشته های سفید پنبه مانند و دانه ها بوسیله باد متفرق و پراکنده میشوند. از رشته های پنبه مانند این گیاه جهت تهیه نوعی ساروج در بنایی نیز استفاده میکنند روخ لوخ لخ رخ بردی حفا بوط طیفی
گیاهی است از تیره قلقاس ها و از راسته تک لپه ییها که در باتلاقها میروید و دارای ساقه زیرزمینی است. برگهایش طویل ومتناوبند. گلهایش بصورت دو قسمت جداگانه در انتهای ساقه قرار میگیرند. قسمت انتهایی مخروطی شکل و شامل گلهای نر است و قسمت زیرین آن که بلافاصله زیر قسمت قبلی قرار دارد استوانه یی شکل است وگلهای ماده را تشکیل میدهد. استوانه ای که تشکیل دهنده گلهای ماده است برنگ قهوه یی تیره میباشد. در حدود 10 گونه از این گیاه شناخته شده که در سراسر مناطق باتلاقهای کره زمین میرویند. گلهای ماده این گیاه پس از آمیزش دانه های بسیار میسازند که لابلای آنها رشته های پنبه مانند بسیار نازک بهم فشرده قرار دارد و چون خشک شود استوانه ماده متلاشی شده رشته های سفید پنبه مانند و دانه ها بوسیله باد متفرق و پراکنده میشوند. از رشته های پنبه مانند این گیاه جهت تهیه نوعی ساروج در بنایی نیز استفاده میکنند روخ لوخ لخ رخ بردی حفا بوط طیفی
دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک وتردید وظن گوییا پنداری: خورشید و نور صبح بچشمم چنان نمود گویی بشست یار رخ خود بخون من. (پیغوملک) یا تو گویی. دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک و تردید، در ترکیب بمعنی گفتن آید: آفرین گویی اغراق گویی پر گویی دعا گویی لطیفه گویی
دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک وتردید وظن گوییا پنداری: خورشید و نور صبح بچشمم چنان نمود گویی بشست یار رخ خود بخون من. (پیغوملک) یا تو گویی. دوم شخص مفرد مضارع از گفتن، قید شک و تردید، در ترکیب بمعنی گفتن آید: آفرین گویی اغراق گویی پر گویی دعا گویی لطیفه گویی