نهیب، فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی، گزند، آسیب، قهر، تندی، خشم، مهلکه، معرکه، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
نهیب، فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی، گزند، آسیب، قهر، تندی، خشم، مهلکه، معرکه، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی گزند، آسیب، قهر تندی، خشم مهلکه، معرکه در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا نهیب زدن: با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی گزند، آسیب، قهر تندی، خشم مهلکه، معرکه در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا نهیب زدن: با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
شهوق. شهیق الحمار، بانگ خر. تشهاق الحمار مثله. (منتهی الارب) (از تاج المصادر بیهقی). شهیق الحمار، آخر آواز خر، و زفیر اول آن است، و تشهاق مثله. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). آخر آواز خر. ضد نفیر. (یادداشت مؤلف). آخر بانگ خر. (مهذب الاسماء) (ترجمان البلاغه) ، آواز حبس گریه در گلو و سینه. رد نفس. (یادداشت مؤلف). الشهیق رد الصوت، و الزفیر اخراجه، و منه: ضحک تشهاق، اذا ردده فی صدره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در زیر باد جرم و زلل مانده چون خران از هر سوئی شهیق برآورده و زفیر. خاقانی. نالۀ کافر چو زشتست و شهیق زآن نمی گردد اجابت را رفیق. مولوی
شهوق. شهیق الحمار، بانگ خر. تشهاق الحمار مثله. (منتهی الارب) (از تاج المصادر بیهقی). شهیق الحمار، آخر آواز خر، و زفیر اول آن است، و تشهاق مثله. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). آخر آواز خر. ضد نفیر. (یادداشت مؤلف). آخر بانگ خر. (مهذب الاسماء) (ترجمان البلاغه) ، آواز حبس گریه در گلو و سینه. رد نفس. (یادداشت مؤلف). الشهیق رد الصوت، و الزفیر اخراجه، و منه: ضحک تشهاق، اذا ردده فی صدره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در زیر باد جرم و زلل مانده چون خران از هر سوئی شهیق برآورده و زفیر. خاقانی. نالۀ کافر چو زشتست و شهیق زآن نمی گردد اجابت را رفیق. مولوی
دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر در 16 هزارگزی شمال شرقی ورزقان و 10هزارگزی جادۀ تبریز به اهر. در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع و دارای 564 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر در 16 هزارگزی شمال شرقی ورزقان و 10هزارگزی جادۀ تبریز به اهر. در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع و دارای 564 تن سکنه است. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
بانگ زاغ، بانگ شبان بانگ کردن کلاغ، بانگ کلاغ: نعیق تو (غراب) بسیار و ما را عشیقی نباید بیک دوست چندین نعیقا. (منوچهری. د. چا. 5: 2)، بانگ زدن چوپان بگوسفندان
بانگ زاغ، بانگ شبان بانگ کردن کلاغ، بانگ کلاغ: نعیق تو (غراب) بسیار و ما را عشیقی نباید بیک دوست چندین نعیقا. (منوچهری. د. چا. 5: 2)، بانگ زدن چوپان بگوسفندان