جدول جو
جدول جو

معنی نهیو

نهیو
نهیب، فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی، گزند، آسیب، قهر، تندی، خشم، مهلکه، معرکه، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
تصویری از نهیو
تصویر نهیو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نهیو

نهیو

نهیو
نهیب. ترس. بیم. (رشیدی) (از جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به نهیب شود:
چو ساربان شه نیمروز سر برکرد
به تختگاه افق خورد شاه شام نهیو.
آذری (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

دهیو

دهیو
ناحیه، بخش، بخشی از کشور، ده، دیهبرای مِثال کشاورز، اندام و دهیو، بدن / مبرّید اندام دهیو ز تن (بهار - ۹۳۰)
دهیو
فرهنگ فارسی عمید

نهیب

نهیب
فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی
گزند، آسیب، قهر
تندی، خشم
مهلکه، معرکه
در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
نهیب زدن: با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
نهیب
فرهنگ فارسی عمید