هفت آسمان، هفت اقلیم. (برهان). هفت ده خاکی. هفت رقعۀ ادکن: کعبۀ جان زآنسوی نه شهر جوی و هفت ده کاین دو جا را نفس امیر و طبع دهقان دیده اند. خاقانی. بر در این هفت ده قحط وفاست راه شهرستان جان خواهم گزید. خاقانی. - هفت ده خاکی، هفت ده. هفت اقلیم: کم زنم هفت ده خاکی را دخل یک هفتۀ دهقان چه کنم ؟ خاقانی
هفت آسمان، هفت اقلیم. (برهان). هفت ده خاکی. هفت رقعۀ ادکن: کعبۀ جان زآنسوی نه شهر جوی و هفت ده کاین دو جا را نفس امیر و طبع دهقان دیده اند. خاقانی. بر در این هفت ده قحط وفاست راه شهرستان جان خواهم گزید. خاقانی. - هفت ده خاکی، هفت ده. هفت اقلیم: کم زنم هفت ده خاکی را دخل یک هفتۀ دهقان چه کنم ؟ خاقانی
نیفتاده، واقعناشده. رخ نداده. حادث نشده، که مبتلا و ناتوان نشده است. که شکست نخورده است. مقابل افتاده به معنی درمانده: مستی به نخست باده سخت است افتادن نافتاده سخت است. نظامی
نیفتاده، واقعناشده. رخ نداده. حادث نشده، که مبتلا و ناتوان نشده است. که شکست نخورده است. مقابل افتاده به معنی درمانده: مستی به نخست باده سخت است افتادن نافتاده سخت است. نظامی