جدول جو
جدول جو

معنی نهفتیده - جستجوی لغت در جدول جو

نهفتیده
نهفته، پنهان کرده
تصویری از نهفتیده
تصویر نهفتیده
فرهنگ فارسی عمید
نهفتیده
(نُ / نِ / نَ هَُ دَ / دِ)
پنهان کرده. نهان داشته:
شد آگه که درعرضگاه جهان
نهفتیدۀ کس نماند نهان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نهفتیده
پنهان کرده نهفته: (شد آگه که در عرضگاه جهان نهفتیده کس نماند نهان) نظامی. گنجینه گنجوی. 362)
تصویری از نهفتیده
تصویر نهفتیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهفته
تصویر نهفته
پوشیده، پنهان، مخفیانه، ناشناخته، راز، غایب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهازیده
تصویر نهازیده
ترسیده، کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، مروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفریده
تصویر نفریده
نفرین شده، لعن شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
پوشیده و پنهان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفتیده
تصویر تفتیده
گداخته، گرم شده
فرهنگ فارسی عمید
(نِ هَمْ دَ / دِ)
هرچیز پوشیده و پنهان. (برهان قاطع). هر چیز پنهان کرده. (انجمن آرا) (آنندراج). هرچیز پنهان. (جهانگیری). و رجوع به انجمن آرا شود. پنهان. پوشیده. مخفی. (ناظم الاطباء) ، دفینه. (برهان قاطع) (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سخن پنهان. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (از جهانگیری). رجوع به نهنبیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نیفتاده. ناافتاده. نیوفتاده. مقابل فتاده. رجوع به فتاده و افتاده شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دَهْ)
هفده. (ناظم الاطباء). رجوع به هفده شود، آراسته و زینت کرده و زیورپوشیده و مزین. (برهان) (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(هََدِهْ)
هفت آسمان، هفت اقلیم. (برهان). هفت ده خاکی. هفت رقعۀ ادکن:
کعبۀ جان زآنسوی نه شهر جوی و هفت ده
کاین دو جا را نفس امیر و طبع دهقان دیده اند.
خاقانی.
بر در این هفت ده قحط وفاست
راه شهرستان جان خواهم گزید.
خاقانی.
- هفت ده خاکی، هفت ده. هفت اقلیم:
کم زنم هفت ده خاکی را
دخل یک هفتۀ دهقان چه کنم ؟
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(هََ گِ)
دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام دارای 160 تن سکنه. آب آن از رود خانه میمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
آنچه از آفتاب و آتش گرم شده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ دَ / دِ)
افتاده. رجوع به افتاده و افتیدن شود: و اگر این آماس در پستان یا خایه افتیده باشد و در تن امتلاء نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ)
خفته. خوابیده. بخواب شده
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ هَُ)
جای نهفتنی. مخباء
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ / تِ)
نیفتاده، واقعناشده. رخ نداده. حادث نشده، که مبتلا و ناتوان نشده است. که شکست نخورده است. مقابل افتاده به معنی درمانده:
مستی به نخست باده سخت است
افتادن نافتاده سخت است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ / دِ)
نیافریده. آفریده ناشده. غیرمخلوق. خلقت نشده. ناموجود. مقابل آفریده
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
که تفیده نیست. مقابل تفیده
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ / کِ دَ)
پنهان کردن. پوشیده داشتن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نهفتن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
ترکیده و شکاف بهم رسانیده. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهفتیدن
تصویر نهفتیدن
پنهان کردن پوشیده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافتیده
تصویر کافتیده
شکافته: (جهان ز آتش تیغها تافته دل که ز بانگ یلان کافته)، کنده، جستجو کرده کاویده، بحث کرده مبحوث، تفتیش کرده، سوراخ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافتاده
تصویر نافتاده
واقع ناشده، رخ نداده، حادث نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهازیده
تصویر نهازیده
ترسیده بیم برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
نهان کرده پنهان ساخته: (بر چشمه تختی و مردی بر وی بمرده بچادر نهنبیده روی)، دفینه، سخن پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت ده
تصویر هفت ده
هفتاد (710 70) -2 زینت کرده آراسته
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین کرده لعن شده: ، ناپسند دانسته مذموم: ... تا اگر عادتی نکوهیده و صفتی نفریده در نفس خود باز یابد آنرا بجهد و تکلف دور کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیده
تصویر تفتیده
گرم شده داغ شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفتیده
تصویر خفتیده
خفته خوابیده خسپیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفریده
تصویر نفریده
((نَ دَ یا نِ دِ))
نفرین کرده، لعن شده، ناپسند دانسته، مذموم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیده
تصویر تفتیده
((تَ دِ))
بسیار گرم شده، گداخته شده، تفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
((نِ هَ دِ))
پنهان، پوشیده، مخفی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
مخفی، بالقوه
فرهنگ واژه فارسی سره