جدول جو
جدول جو

معنی نهفتگاه - جستجوی لغت در جدول جو

نهفتگاه
(نُ / نِ / نَ هَُ)
جای نهفتنی. مخباء
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهفتیده
تصویر نهفتیده
نهفته، پنهان کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
پوشیده، پنهان، مخفیانه، ناشناخته، راز، غایب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزهتگاه
تصویر نزهتگاه
جای خوش و خرم، تفرّجگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهانگاه
تصویر نهانگاه
جایی که در آن پنهان شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشستگاه
تصویر نشستگاه
نشستنگاه، جایی که کسی بنشیند، جای نشستن، نشیمنگاه، نشست جای، پای تخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهفتگی
تصویر نهفتگی
نهفته ماندن، پوشیدگی، دورۀ کمون
فرهنگ فارسی عمید
(نُ / نِ / نَ هَُ تَ / تِ)
پوشیدگی. پنهانی. (ناظم الاطباء). نهفته بودن. استتار. رجوع به نهفته شود، غیبوبت. (یادداشت مؤلف). رجوع به نهفت و نهفته شود، عفت. (یادداشت مؤلف) (از مهذب الاسماء). پاکدامنی. خدارت. (یادداشت مؤلف) ، هر چیز نهفته و پنهان شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ هَُ دَ / دِ)
پنهان کرده. نهان داشته:
شد آگه که درعرضگاه جهان
نهفتیدۀ کس نماند نهان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نِ/ نَ)
شکارگاه. (جهانگیری) (برهان قاطع). کمین گاه صیاد. (برهان قاطع). رجوع به نهاله شود
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
نهانجای. شرم مرد و زن. جای شرم. بتر جای. عورت. (یادداشت مؤلف) ، نهفت. نهفتگاه. جای نهان. (یادداشت مؤلف). جائی که در آن زر و سیم و چیزهای منقول قیمتی پنهان کنند بیم از تعرض دزدان و غارتگران را
لغت نامه دهخدا
(نُ هََ)
تفرج گاه. جای عیش وشادی. (ناظم الاطباء). نزهت جای. متنزه. گردشگاه. نزهت کده. نزهت سرا. نزهت ستان: در فراخی نعمت ودرستی هوا و آب و غریب دوستی و درویش داری اهل همدان و نزهتگاه های بی شمار. (مجمل التواریخ). آبها روان ساختند و باغها کردند و نزهتگاه ها. (مجمل التواریخ).
فرودآمد به نزهتگاه آن بوم
سوادی دید بیش از کشور روم.
نظامی.
خبر دادندش آن فرزانه پیران
ز نزهتگاه آن اقلیم گیران.
نظامی.
سوادی دید نزهتگاه جمشید
درختش ارغوان و سایه اش بید.
نظامی.
آیت ’یا نار کونی برداً و سلاماً’ بر هر ورقی از ریاحین آن نزهتگاه مسطور. (ترجمه محاسن اصفهان). نزهتگاه شیدایان و تفرجگاه بی سروپایان. (ترجمه محاسن اصفهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ / نِ)
هفت تایی. هرچیز که تعداد آن هفت باشد:
این هفتگانه شمع بر این منظر ای پسر
از کردگارما به سوی ما پیمبرند.
ناصرخسرو.
سلطان در یک روزی آن قلاع هفتگانه بستد و غارت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی).
سگ به دریای هفتگانه مشوی
که چو شستی پلیدتر باشد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نِ شَ)
جای نشستن. جائی که کسی می نشیند. (ناظم الاطباء). جای. مکان:
نشستگاه تو بر تخت خسروانی باد
نشستگاه عدوی تو بر چه ارژنگ.
فرخی.
، مجلس. (دهار) :
نشستگاه شهان باغ و خوابگه ایوان
نشستگاه تو دشت است و خوابگه خرگاه.
فرخی.
، مصطبه.سکوی مخصوص نشستن: و از هر دو روی نشستگاهها و غرفه ها و بناها بفرمود کردن. (مجمل التواریخ) .به نوعی که ذره ای آفتاب از جانب شرقی و غربی به نشستگاه سر حوض نمی افتاد. (تاریخ بخارا ص 33).
کرده بروی نشستگاهی چست
تخت بسته به تخته های درست.
نظامی.
، مسکن. مقام. مکان. (ناظم الاطباء). جای اقامت: بیرون از شهر مصر به قرب میلی احمد طولون از بهر نشستگاه خود چند بنا ساخته است. (مجمل التواریخ). و باز به حمله آمدند و درها بسوختند و به کوشک حسینی رفتند نشستگاه مقتدر. (مجمل التواریخ)، قاعده. عاصمه. کرسی. پای تخت. (یادداشت مؤلف) : نشستگاه خویشتن (کی قباد) همه ملک بلخ داشت. (ترجمه طبری بلعمی). حمص از شام است و نشستگاه ملک روم بود و ابوعبیده آهنگ حمص کرد. (ترجمه طبری بلعمی)، مقعد. کون. (ناظم الاطباء). نشتنگاه. دبر: المعافه، پای فا نشستگاه کسی زدن. (تاج المصادر بیهقی)، هنگام نشستن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت فلک. (انجمن آرا) (برهان) :
یکدلۀ شش جهت و هفتگاه
نقطۀ نه دایره بهرامشاه.
نظامی.
، هفت کشور. (برهان). مثال معنی اول برای این معنی هم مناسب مینماید
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهانگاه
تصویر نهانگاه
جای شرم، عورت، نهانجای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
پوشیده، پنهان: (تا مردسخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد) (گلستان. چا. فروغی. بخ. 15)، در پنهانی مخفیانه: (ترکان خاتون کربوغا را نهفته به اصفهان فرستاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزهتگاه
تصویر نزهتگاه
تفرجگاه، جای عیش و خوشی، متنزه
فرهنگ لغت هوشیار
نهفته ماندن پوشیدگی. توضیح دوره ای که عوامل بیماری زا (میکربها) در بدن بدون علایم ظاهری و آشکار پیشروی میکنند و کم کم سلامت بدن مریض را مختل میسازند و بمرحله ای میرسانند که غفلتا علایم ظاهری مرض آشکار میشود: دوره کمون
فرهنگ لغت هوشیار
محل جلوس مقر: کرده بروی نشستگاهی چست تخت بسته به تختهای درست. (هفت پیکر. چا. استانبول 212)، محل اقامت مقام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهالگاه
تصویر نهالگاه
کمین گاه صیاد، شکار گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهفتیده
تصویر نهفتیده
پنهان کرده نهفته: (شد آگه که در عرضگاه جهان نهفتیده کس نماند نهان) نظامی. گنجینه گنجوی. 362)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که دارای هفت عددباشد: نجوم هفتگانه ازشمس وقمر وزحل... اندرعالم جسمی آثارنداز آن لطایف و اصول که مبدعات اند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزهتگاه
تصویر نزهتگاه
جای خوش و خرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
((نُ هُ تِ))
پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهفتگی
تصویر نهفتگی
اختفا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهانگاه
تصویر نهانگاه
مخفیگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
مخفی، بالقوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یافتگاه
تصویر یافتگاه
محل اکتشاف
فرهنگ واژه فارسی سره
بزنگاه، کمینگاه، مخفی گاه، مکمن، نخیزگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ته، دبر، مقعد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
Latently
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latentemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
latentemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نهفته
تصویر نهفته
utajenie
دیکشنری فارسی به لهستانی