جدول جو
جدول جو

معنی نمید - جستجوی لغت در جدول جو

نمید
ناامید، برای مثال مهرش ادریس را بداده نوید / لطفش ابلیس را نکرده نمید (سنائی - ۶۰)
تصویری از نمید
تصویر نمید
فرهنگ فارسی عمید
نمید
(نُ)
مخفف ناامید است. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از جهانگیری). مأیوس. قانط. آیس. خائب. ناامیدوار. (یادداشت مؤلف). رجوع به نومید شود:
به دوری ز خویشانت آرد نوید
نمایدت طبع و نشاند نمید.
اسدی.
ای خردمند نکته ای بشنو
وز عطای خدا نمید مشو.
سنائی.
قهرش ادریس را نداده نوید
لطفش ابلیس را نکرده نمید.
سنائی.
، بدکار و بیچاره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نمید
ناامید نومید
تصویری از نمید
تصویر نمید
فرهنگ لغت هوشیار
نمید
((نُ))
ناامید، مأیوس
تصویری از نمید
تصویر نمید
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمید
تصویر حمید
(پسرانه)
ستوده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوید
تصویر نوید
(پسرانه)
مژده و بشارت، مژده، خبرخوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امید
تصویر امید
(پسرانه)
انتظار، آرزو، تکیه گاه، محل پناه، اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نماد
تصویر نماد
هر شیء، شخص، دکور یا عملی که در عین حال که معنایی صریح دارد، از اهمیت و معنایی ضمنی نیز برخوردار است. برای مثال سورتمه ای که نام آن رزباد بود، در فیلم همشهری کین (1941- Citizen Kane) ساخته ارسن ولز. این سورتمه نمادی از کودکی و معصومیت شخصیت اصلی فیلم بود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از نمیدن
تصویر نمیدن
نم کشیدن، نم دار شدن، میل کردن و توجه کردن به سوی کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمود
تصویر نمود
نمودن، نما، نشان، رونق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندید
تصویر ندید
ندیده، نادیده
نظیر، مانند، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوید
تصویر نوید
مژده، بشارت، خبر خوش، مژدگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشید
تصویر نشید
شعری که در جمعیت یا انجمنی برای یکدیگر بخوانند، سرود، آواز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمیده
تصویر نمیده
نم کشیده، برای مثال پی رم برگرفت آن دل رمیده / نسیمی برده از خاک نمیده (نزاری - لغت نامه - نمیده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نماد
تصویر نماد
نشانه یا علامتی با معنای خاص، سمبل، در ریاضیات هر نشانه یا حرفی که برای نشان دادن کمیت، عمل یا رابطه ای به کار می رود مانند ÷ و ×
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمدی
تصویر نمدی
از جنس نمد، چیزی که از نمد ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمید
تصویر عمید
بزرگ و سرور، سردار، مسئول مالیات، مشوفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امید
تصویر امید
آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن، چشمداشت
امید بستن: خواهان چیزی یا کسی شدن
امید داشتن: امیدوار بودن، انتظار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(نُ)
مخفف نومیدی و ناامیدی است. (برهان قاطع) (آنندراج). ناامیدی. حرمان. یأس. قنوط. (یادداشت مؤلف). رجوع به نومیدی شود:
ز تنشان ببرّد نمیدی روان
بگیرد بدانم خدای جهان.
فردوسی.
روی امیدت به زیر گرد نمیدی است
گرت گمان است کاین سرای قرار است.
ناصرخسرو.
تا فرودآئی به آخر گرچه دیر
بر در شهر نمیدی لامحال.
ناصرخسرو.
اندر آن آذین آئین وفا راست امید
ای نمیدی اگر آذین کند آیین نکند.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
نمید. چیزی نم دیده را گویند. (از جهانگیری) (از رشیدی). نم کشیده. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
پی رم برگرفت آن دل رمیده
نسیمی برده از خاک نمیده.
نزاری قهستانی.
، میل کرده. توجه نموده. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ)
میل کردن. توجه نمودن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) :
کارم شهوی و غضبی بود شب و روز
بر خویشتن از عجب و تکبر بنمیدم.
خواجه نصیرالدین طوسی.
وقت مرگ آید در آن سو می نمی
چون که دردت رفت پس چون اعجمی.
مولوی.
، نم کشیدن. (از حاشیۀ معین بر برهان قاطع) (ناظم الاطباء). مرطوب شدن. (ناظم الاطباء) ، ملکۀ خلع بدن و به حقیقت برآمدن و خلع بدن آنکه بنابر کمال ریاضت و کثرت مجاهدت بعضی کاملان را قوت انقطاع به مرتبه ای میسر گردد که هرگاه خواهند روح ایشان از بدن مفارقت کند و متصل شود به انوار عالیه و باز معاودت به بدن نماید (؟). (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ تُ دَ)
نومید شدن. ناامید شدن. (از برهان قاطع). مأیوس شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نُ دَ / دِ)
نومیدشده. ناامیدگردیده. (برهان قاطع) (آنندراج). مأیوس گشته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمید
تصویر سمید
پارسی تازی گشته سفید آرد سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمید
تصویر حمید
ستوده، پسندیده و نامی از نامعالی خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امید
تصویر امید
آرزو، خواسته آرزو، رجا، آرمان، متوقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمیدی
تصویر نمیدی
ناامیدی نومیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمیدن
تصویر نمیدن
((نَ دَ))
نم کشیدن، توجه کردن و میل نمودن به سوی کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمیدن
تصویر نمیدن
((نُ دَ))
ناامید شدن، مأیوس گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمیده
تصویر نمیده
((نَ دِ))
نم کشیده، مرطوب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نماد
تصویر نماد
سمبول، سمبل، مظهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نمود
تصویر نمود
تجلی، جلوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نومید
تصویر نومید
ائیاس، آئسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوید
تصویر نوید
بشارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منید
تصویر منید
توجه
فرهنگ واژه فارسی سره