جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نمیده

نمیده

نمیده
نم کشیده، برای مِثال پی رَم برگرفت آن دل رمیده / نسیمی بُرده از خاک نمیده (نزاری - لغت نامه - نمیده)
نمیده
فرهنگ فارسی عمید

نمیده

نمیده
نومیدشده. ناامیدگردیده. (برهان قاطع) (آنندراج). مأیوس گشته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نمیده

نمیده
نمید. چیزی نم دیده را گویند. (از جهانگیری) (از رشیدی). نم کشیده. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
پی رم برگرفت آن دل رمیده
نسیمی برده از خاک نمیده.
نزاری قهستانی.
، میل کرده. توجه نموده. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا