روش. طور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: استمشی فلان نکراء، أی لوناً مما یسهله عند شرب الدواء. (منتهی الارب) ، یعنی به رنگ همان دوائی که آشامیده بود طبیعت وی اجابت کرد. (ناظم الاطباء) ، بلا. سختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
روش. طور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: استمشی فلان نکراء، أی لوناً مما یسهله عند شرب الدواء. (منتهی الارب) ، یعنی به رنگ همان دوائی که آشامیده بود طبیعت وی اجابت کرد. (ناظم الاطباء) ، بلا. سختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نام قدیم مروان، دهی است جزء دهستان تارود بخش حومه شهرستان دماوند. در 11هزارگزی جنوب غربی دماوند و 5هزارگزی راه اصلی دماوند به تهران، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 800 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تارود تأمین می شود. محصولش غلات، بنشن، سیب زمینی، انگور، پیاز و شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی است. آثار قلعه خرابۀ قدیمی و دو بقعۀ معروف به مقبرۀ پسران مروان دارد. مزارع کبوددره، و ریگ دره، و یک مزرعۀ دیگرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
نام قدیم مروان، دهی است جزء دهستان تارود بخش حومه شهرستان دماوند. در 11هزارگزی جنوب غربی دماوند و 5هزارگزی راه اصلی دماوند به تهران، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 800 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تارود تأمین می شود. محصولش غلات، بنشن، سیب زمینی، انگور، پیاز و شغل مردمش زراعت و جاجیم بافی است. آثار قلعه خرابۀ قدیمی و دو بقعۀ معروف به مقبرۀ پسران مروان دارد. مزارع کبوددره، و ریگ دره، و یک مزرعۀ دیگرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
نما در فارسی افزونی، بالیدگی گوالش، فربهی، گران شدن نرخ، پر رنگ شدن افزون شدن زیادشدن، بالیدن رشد کردن، افزونی، بالش رشد بالیدگی نمو. یا نشو و نما. نشو: و نشو و نماء درمیان اعراب اتفاق افتاد. توضیح نماء (بمعنی نمو) که اغلب بضم نون خوانده میشود بفتح نون است)
نما در فارسی افزونی، بالیدگی گوالش، فربهی، گران شدن نرخ، پر رنگ شدن افزون شدن زیادشدن، بالیدن رشد کردن، افزونی، بالش رشد بالیدگی نمو. یا نشو و نما. نشو: و نشو و نماء درمیان اعراب اتفاق افتاد. توضیح نماء (بمعنی نمو) که اغلب بضم نون خوانده میشود بفتح نون است)