جدول جو
جدول جو

معنی نظراء

نظراء
نظیرها، مثل ها، مانندها، مساوی ها، همدوش ها، جمع واژۀ نظیر
تصویری از نظراء
تصویر نظراء
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نظراء

نظراء

نظراء
جَمعِ واژۀ نظیر. رجوع به نظیر شود: و بر نظرای خود از رودکی و رازی بدان شعر فایق شده. (تاریخ قم ص 11)
لغت نامه دهخدا

نظرات

نظرات
جمع نظر و نظره، دید ها نگرش ها جمع نظر و نظره. توضیح بعض معاصران بجای نظریات} نظرات {را بکار میبرند ولی این کلمه در متون فارسی مستعمل نیست و در عربی هم معانی دیگری دارد
فرهنگ لغت هوشیار

نکراء

نکراء
زیرکی هشیاری، زشت ناپسند، زیرک تیز هوش زیرکیدها، سختی شدت
نکراء
فرهنگ لغت هوشیار

بظراء

بظراء
تأنیث اَبْظَر. زن درازتلاق. داه دراز تلاق ختنه ناکرده. ج، بُظْرْ. (آنندراج) (ناظم الاطباء). زن ختنه ناکرده. ج، بظر. (مهذب الاسماء) (مؤید الفضلاء). درازبظر. بزرگ گندمک (زن). (زمخشری). بزرگ خروسه.
- امه بظراء، داه درازتلاق ختنه ناکرده. ج، بُظْرْ و منه ما یقال فی الشتم: یا بن البظراء. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آن زنی کی او ختنه نکرده باشد. (زوزنی). آن زنی که وی را ختنه نکرده باشند. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

نمراء

نمراء
تأنیث اَنْمَر. آنچه بر آن خجک های سیاه سپید بود. (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به انمر شود
لغت نامه دهخدا