جدول جو
جدول جو

معنی نمدین - جستجوی لغت در جدول جو

نمدین(نَ مَ)
از نمد. ساخته شده از نمد: و کلاهی نمدین بر سر داشت و پشمینه ای پوشیده و کلاسنگی در میان بسته. (ترجمه تفسیر طبری)
لغت نامه دهخدا
نمدین
ساخته ازنمد
تصویری از نمدین
تصویر نمدین
فرهنگ لغت هوشیار
نمدین
ساخته شده از نمد
تصویری از نمدین
تصویر نمدین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادین
تصویر نادین
(پسرانه)
پویا، پرتحرک، الهه رودخانه، امید، آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نمدزین
تصویر نمدزین
نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، ترمه، تکلتو، تکتلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نردین
تصویر نردین
گیاهی بیابانی با برگ های دراز خوش بو، گل های ریز، ساقۀ سخت و ریشه سخت شبیه مامیران که در طب به کار می رود و خواص آن شبیه سنبل الطیب است، ناردین، سنبل رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمیدن
تصویر نمیدن
نم کشیدن، نم دار شدن، میل کردن و توجه کردن به سوی کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمگین
تصویر نمگین
نمناک، نم دار، مرطوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
هنرپیشه ای که در نمایشنامه و فیلم های طنزآمیز با اعمال، رفتار و گفتار خود باعث خنده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ مُ)
دهی است از دهستان کل تپۀ فیض الله بیگی در بخش مرکزی شهرستان سقز، در 38هزارگزی شمال شرقی سقز واقع است و 130 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و لبنیات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ نَ / نِ)
نمدین. چیزهای از نمد کرده. (یادداشت مؤلف). نمدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمگین
تصویر نمگین
نم دار مرطوب: آهن که در خاک نمگین بماند زنگار برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمدزین
تصویر نمدزین
نمدی که برپشت اسب و زیر زین افکنند تکلتو آدرم آدرمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمکین
تصویر نمکین
ملیح، خوشگل و زیبا و خوشایند، مطبوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادین
تصویر نادین
بخلاف حق و دیانت: (وفات یزد جرد در سال هشتم بود از طغیان نادین ناحق عثمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
هنرپیشه که در نمایشنامه های کمدی بازی میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدین
تصویر تمدین
شهروینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمدزین
تصویر نمدزین
نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند، تکلتو، آدرم، آدرمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمادین
تصویر نمادین
آن چه به عنوان نماد به کار برده می شود، سمبلیک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمیدن
تصویر نمیدن
((نُ دَ))
ناامید شدن، مأیوس گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمکین
تصویر نمکین
شور، نمک زده، ملیح، زیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمیدن
تصویر نمیدن
((نَ دَ))
نم کشیدن، توجه کردن و میل نمودن به سوی کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
((کُ مِ دِ یَ))
هنرپیشه ای که بیشتر نقش های کمدی بازی می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمادین
تصویر نمادین
سمبولیک، سمبلیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
Comedian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمادین
تصویر نمادین
Emblematic, Symbolic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
comediante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمادین
تصویر نمادین
emblemático, simbólico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمادین
تصویر نمادین
emblemático, simbólico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
Komiker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
komik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نمادین
تصویر نمادین
emblematyczny, symboliczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
комик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نمادین
تصویر نمادین
эмблематичный , символический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمدین
تصویر کمدین
комік
دیکشنری فارسی به اوکراینی