جدول جو
جدول جو

معنی نمازی - جستجوی لغت در جدول جو

نمازی(نَ)
منسوب به نماز. (ناظم الاطباء)، آنچه مربوط به نماز است. (فرهنگ فارسی معین)، شخص نمازگزارنده و آنکه پیوسته نماز می گزارد. (ناظم الاطباء). اهل نماز و طاعت. مؤمن. مقدس:
خصیۀ مرد نمازی باشد این.
مولوی.
، پاک. پاکیزه. لایق و سزاوار نمازگزارنده. (ناظم الاطباء). طاهر. شسته. پاک. قابل نماز خواندن با آن. (فرهنگ فارسی معین). مطهر. پاک. (یادداشت مؤلف) :
چون نمازی و چون حلال بود (جامۀ ژنده)
آن مرا جوشن جلال بود.
سنائی (از فرهنگ فارسی معین).
ز شبنم سبزه نورس نمازی
به هم چون دایه و کودک به بازی.
ملاطغرا (از آنندراج).
، درست. صحیح. (یادداشت مؤلف) :
توئی نماز مرا قبله و اگر از من
جزاین سخن شنوی آن سخن نمازی نیست.
امیرحسن دهلوی (از آنندراج).
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در میکده زآن کم نشود سوزوگدازم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
نمازی
منسوب به نماز آنچه مربوط به نماز است، نمازگزار: صافات... فرشتگان... صف بسته مانندنمازیان، طاهر شسته پاک (قابل نماز خواندن با آن) : دید وقتی یکی پراگنده زنده ای زیر جامه ژنده گفت: این جامه سخت خلقانست گفت: هست آن من چنین زانست... چون نمازی و چون حلال بود آن مرا جوشن جلال بود. (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
نمازی
نماز گزارنده، پاک، پاکیزه
تصویری از نمازی
تصویر نمازی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی حلوا که با آرد و شکر طبخ کنند و مغز گردو و بادام و پسته در آن بریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیازی
تصویر نیازی
نیازمند، کنایه از عاشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
غماز بودن، سخن چینی، برای مثال میسرت نشود سرّ عشق پوشیدن / که عاقبت بکند آب دیده غمازی (سعدی۲ - ۵۱۸)، ناز و عشوه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهازی
تصویر نهازی
پیشروی، پیشرفت، پیش رفتن، پیشوایی، راهنمایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
سخن چینی غمز نمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
حلوایی است که آنرا از آرد و شکر با عسل و دوشاب پزند و مغز گردو و بادام و پسته و غیره در آن داخل کنند و قند سوده و مشک و گلاب بر آن پاشند و خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمامی
تصویر نمامی
سپزگی چغلی پرتادی سخن چینی سخن چینی غمازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماری
تصویر نماری
مالیات فوق العاده (ایلخانان) نماری
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب حاصل مصدر سازدبمعنی مهربانی کردن لطف کردن: بنده نوازی چاکرنوازی کوچک نوازی مهمان نوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیازی
تصویر نیازی
حاجتمند، معشوق محبوب دوست: (چون ابن سلام زان نیازی شد نامزد شکیب سازی) (لیلی و مجنون نظامی رشیدی) (دلم خسته ناز تست ای نیازی که روزی نیاسایی از ناز یازی) (عثمان مخناری همایی. 504)، عزیز گرامی: (زهی مملکت را چو دولت گرامی زهی پادشا را چو دیده نیازی) (عثمان مختاری. همایی. 507)، جمع نیازیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
((غَ مُ))
سخن چینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیازی
تصویر نیازی
حاجتمند، عاشق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهازی
تصویر نهازی
((نُ))
پیشوایی، رهبری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
Exponential
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
exponentiel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
عصرانه، غذای میان چاشت و شام
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
प्रत्यायिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
指数的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
wa kimaendeleo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
지수적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
eksponensial
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
সূচকীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
esponenziale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
exponencial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
exponentiell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
exponentieel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
експоненціальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
экспоненциальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
wykładniczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
exponencial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نمایی
تصویر نمایی
指数的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی