- نقص
- کاستی، کمی، کمبود
معنی نقص - جستجوی لغت در جدول جو
- نقص
- کمی در دین و عقل، عیب، کاستی، کم بودن
- نقص ((نَ))
- کمی، عیب، کاستی
- نقص
- عیب، کمی، کاستی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناقص تر، نا تمام تر، کوتاهتر
نقص کردن کسیرا
ناقص تر، عیب ناک تر، کم تر، ناقص ترین
کمی، کاستی، کم، ناقص، زیان
کمی کاستی: بهر ناسازیی در ساز و دل برنا خوشی خوش کن که آبت زیر کاهست و کمالت زیر نقصانی. (خاقانی) توضیح با آنکه نقصان خود مصدر است یاء حاصل مصدر بدان ملحق کرده اند
جمع نقصان
کم شدن کاستن
کم شدن کاستن: ... واجب بودی که نفس نیز نقصان گرفتی، ضرر کردن
کم شدن کاستن، ضرر کردن
کاهیدن کم شدن کاستن: و چون نفس ناقص شود عقل نیز نقصان پذیرد
کم آوردن زیان کردن نقصان آوردن، کم شدن، خسارت آوردن زیان آوردن
کم شدن، کاسته شدن، عیب
Defectiveness
defeituosidade
defeituar
defectividad
mieć defekt
дефективность
дефектовать
мати дефект
дефективність
defectiviteit
defecteren
Defektivität
fehlerhaft sein
defectuar
défectivité
défecter