جدول جو
جدول جو

معنی نقایت - جستجوی لغت در جدول جو

نقایت
(نَ یَ)
پاکیزگی. (ناظم الاطباء). نقایه. رجوع به نقایه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وقایت
تصویر وقایت
نگه داری، حفظ و صیانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان، آخر، پایان امری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاوت
تصویر نقاوت
پاکیزه شدن، خالص شدن، نیکو شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقابت
تصویر نقابت
رئیس و نقیب قوم شدن، پیشوایی، رهبری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاهت
تصویر نقاهت
حالت ضعف و ناتوانی پس از برخاستن از بیماری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقارت
تصویر نقارت
کنده کاری و نقاشی روی سنگ یا چوب، حرفۀ نقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقایت
تصویر سقایت
جای آب دادن یا آب خوردن، ظرفی که با آن آب بدهند، ظرف یا پیمانۀ آب یا شراب، پیشۀ کسی که به دیگران آب بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکایت
تصویر نکایت
گزند رساندن، کشتن یا مجروح کردن دشمن، پوست بازکردن زخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقایص
تصویر نقایص
نقیصه ها، خوی ها و عادات زشت، خصلتهای بد، عیب ها، جمع واژۀ نقیصه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
آب دادن. (غیاث). سقایه. رجوع به سقایه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نقائض. جمع واژۀ نقیضه. رجوع به نقیضه و نقائض شود
لغت نامه دهخدا
(نَیِ)
نقائع. جمع واژۀ نقیعه. رجوع به نقیعه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
پاکیزه گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نقاوه. نقاء. نقائه. (منتهی الارب). رجوع به نقاء و نیز رجوع به نقایه شود، نقایهالطعام، ردی و هیچکاره از گندم و آنچه دور کنند از گندم آن را. (منتهی الارب). نقاه. (اقرب الموارد). نقایه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به نقاه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ سَ)
لقب گذاشتگی. (یادداشت مؤلف). نقاسه. رجوع به نقاسه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نقائص. جمع واژۀ نقیصه. رجوع به نقیصه و نقائص شود:
کجا ز عیب ملوک زمانه یاد کنند
بری بود ز نقایص چو خالق سبحان.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقابت
تصویر نقابت
پیشوائی، رهبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقارت
تصویر نقارت
کنده کاری و نقاشی روی سنگ و چوب
فرهنگ لغت هوشیار
موضع سقی جای آب دادن، ظرفی که با آن آب دهند پیمانه آب و شراب، دادن آب شراب و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقایص
تصویر نقایص
جمع نقیصه. توضیح} تکمیل نقایص {صحیح نیست و بجای آن باید گفت: (رفع نقایص {صحیح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاهت
تصویر نقاهت
برخاستن از بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاوت
تصویر نقاوت
خالص و نیکو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکایت
تصویر نکایت
جراحت و اذیت، مغلوبی، آسیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
عاقبت، آخر، غایت، پایان، حد، کرانه، سرانجام، تک، منتهی، ته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقایت
تصویر وقایت
نگاهداشتن محافظت کردن، نگاهداشت محافظت نگهبانی: (سگ گرگین این دربه زشیران همه عالم که لاف عشق حق دارد و او داند و قایتها) (دیوان کبیر)، هرچه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقایص
تصویر نقایص
((نَ یِ))
جمع نقیصه، کاستی ها، عیب ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقاهت
تصویر نقاهت
((نَ هَ))
دوره ضعف بعد از بیماری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقابت
تصویر نقابت
((نَ بَ))
پیشوایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
((نِ یَ))
پایان، انتها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقایت
تصویر وقایت
((و یا وَ یَ))
محافظت، نگهبانی، هر چه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقایه
تصویر نقایه
((نُ یَ))
پاکیزه شدن، برگزیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکایت
تصویر نکایت
((نَ یَ))
جراحت، آزردگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سقایت
تصویر سقایت
((س یا سَ یَ))
جای آب دادن یا آب خوردن، ظرف آب یا شراب، آب یا شراب به دیگران دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقاوت
تصویر نقاوت
((نَ وَ))
پاکیزه گشتن، خالص شدن، نیکو گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهایت
تصویر نهایت
پایان
فرهنگ واژه فارسی سره