معنی نقاهت
نقاهت
حالت ضعف و ناتوانی پس از برخاستن از بیماری
تصویر نقاهت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نقاهت
نقاهت
نقاهت
برخاستن از بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
نقاهت
نقاهت
دوره ضعف بعد از بیماری
فرهنگ فارسی معین
نقاهت
نقاهت
بیمارخیزی، کسالت، ناخوشی، نقهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نقاوت
نقاوت
پاکیزه شدن، خالص شدن، نیکو شدن
فرهنگ فارسی عمید
نباهت
نباهت
شهرت یافتن، شریف شدن، شرف، زیرکی
فرهنگ فارسی عمید
نقابت
نقابت
رئیس و نقیب قوم شدن، پیشوایی، رهبری
فرهنگ فارسی عمید
فقاهت
فقاهت
فقیه و آگاه بودن در زمینۀ احکام شرعی
فرهنگ فارسی عمید
نقارت
نقارت
کنده کاری و نقاشی روی سنگ یا چوب، حرفۀ نقار
فرهنگ فارسی عمید
نزاهت
نزاهت
پاکیزه شدن، پاکی از عیب، پاکدامنی، دور بودن از بدی
فرهنگ فارسی عمید