معنی نقاوت
نقاوت
((نَ وَ))
پاکیزه گشتن، خالص شدن، نیکو گردیدن
تصویر نقاوت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نقاوت
نقاوت
نقاوت
پاکیزه شدن، خالص شدن، نیکو شدن
فرهنگ فارسی عمید
نقاوت
نقاوت
خالص و نیکو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نقاوت
نقاوت
پاکیزگی، خلوص، نیکویی، برگزیده، گزیده، منتخب، نقاوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بقاوت
بقاوت
نگریستن، نگهبانی
فرهنگ لغت هوشیار
شقاوت
شقاوت
نکبت و خواری و بدبختی و پریشانی
فرهنگ لغت هوشیار
نقاوه
نقاوه
خلاصه و برگزیدۀ چیزی، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
نداوت
نداوت
تر شدن، تری، نمناکی، شادابی، طراوت
فرهنگ فارسی عمید
نقابت
نقابت
رئیس و نقیب قوم شدن، پیشوایی، رهبری
فرهنگ فارسی عمید
شقاوت
شقاوت
سخت دلی، مقابلِ سعادت، بدبختی، بدبخت شدن
فرهنگ فارسی عمید