دریافتن به درنگ. (تاج المصادر بیهقی). دریافتن. (زوزنی) (دهار). اندک اندک دریافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ادراک. دریافت و بازیافت. (ناظم الاطباء) : که اگر در خواندن فروماند به تفهیم معنی کسی تواند رسید. (کلیله و دمنه)
دریافتن به درنگ. (تاج المصادر بیهقی). دریافتن. (زوزنی) (دهار). اندک اندک دریافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ادراک. دریافت و بازیافت. (ناظم الاطباء) : که اگر در خواندن فروماند به تفهیم معنی کسی تواند رسید. (کلیله و دمنه)
نهم. (فرهنگ فارسی معین). عدد ترتیبی بعد از هشتم و پیش از دهم: اندامهای مفرد سیزده اندام است... هشتم رباطات... و نوهم اغشیه. (هدایهالمتعلمین ص 16، از فرهنگ فارسی معین)
نهم. (فرهنگ فارسی معین). عدد ترتیبی بعد از هشتم و پیش از دهم: اندامهای مفرد سیزده اندام است... هشتم رباطات... و نوهم اغشیه. (هدایهالمتعلمین ص 16، از فرهنگ فارسی معین)
گردآلود. تیره گون. (فرهنگ اسدی نخجوانی). سیاه فام و تیره رنگ و چیزی زشت و زبون را نیز گویند. (برهان قاطع). سیاه رنگ. تیره فام. (انجمن آرا) (جهانگیری) (آنندراج). چیزی تیره و گردناک و زشت مثال. (اوبهی). زشت و ناخوش. (فرهنگ خطی) نغام. رجوع به نغام شود: بخیزد یکی تیره گرد از میان که روی اندر آن گرد گردد نفام. دقیقی. جهود را چه نکوهی که تو به سوی جهود بسی نفامتری زآنکه سوی تست جهود. ناصرخسرو. و آن عارض چون حریر چینی گشته ست نفام و زرد و پرچین. ناصرخسرو. آنکه به نور پدر و جد او نور گرفته ست جهان نفام. ناصرخسرو
گردآلود. تیره گون. (فرهنگ اسدی نخجوانی). سیاه فام و تیره رنگ و چیزی زشت و زبون را نیز گویند. (برهان قاطع). سیاه رنگ. تیره فام. (انجمن آرا) (جهانگیری) (آنندراج). چیزی تیره و گردناک و زشت مثال. (اوبهی). زشت و ناخوش. (فرهنگ خطی) نغام. رجوع به نغام شود: بخیزد یکی تیره گرد از میان که روی اندر آن گرد گردد نفام. دقیقی. جهود را چه نکوهی که تو به سوی جهود بسی نفامتری زآنکه سوی تست جهود. ناصرخسرو. و آن عارض چون حریر چینی گشته ست نفام و زرد و پرچین. ناصرخسرو. آنکه به نور پدر و جد او نور گرفته ست جهان نفام. ناصرخسرو
سیاه رنگ تیره فام: تا بود چون روی رومی روز تابان و سفید تا بود چون روی زنگی شب دژم گون و نفام. . (فرخی. د. 238 ح) توضیح در دیوان مصحح دبیر سیاقی و عبد الرسولی بجای نفام} ظلام {ذکر شده ولی در حاشیه عبد الرسولی نفام آمده. توضیح، جهانگیری آرد: در بعضی از فرهنگها نغام به غین و نفام بفارا بیک معنی نوشته اند. همانا که مصنفان را سهوی واقع شده چه نفام به فابمعنی سیاه رنگ و تیره فام است و نغام به غین بمعنی زشت و ناخوش رشیدی هر دو را صحیح میداند بمعنی تیره و گوید: تیرگی را زشتی و ناخوشی لازم است نه آنکه زشت و ناخوش بمعنی علی حده است. اما در لغت فرس مصحح اقبال (ص 337) نغام به غین بمعنی} زشت نما و تیره گون و بی رونق {آمده اگر ضبط غین درین نسخه صحیح باشد} نفام {مصحف آنست
سیاه رنگ تیره فام: تا بود چون روی رومی روز تابان و سفید تا بود چون روی زنگی شب دژم گون و نفام. . (فرخی. د. 238 ح) توضیح در دیوان مصحح دبیر سیاقی و عبد الرسولی بجای نفام} ظلام {ذکر شده ولی در حاشیه عبد الرسولی نفام آمده. توضیح، جهانگیری آرد: در بعضی از فرهنگها نغام به غین و نفام بفارا بیک معنی نوشته اند. همانا که مصنفان را سهوی واقع شده چه نفام به فابمعنی سیاه رنگ و تیره فام است و نغام به غین بمعنی زشت و ناخوش رشیدی هر دو را صحیح میداند بمعنی تیره و گوید: تیرگی را زشتی و ناخوشی لازم است نه آنکه زشت و ناخوش بمعنی علی حده است. اما در لغت فرس مصحح اقبال (ص 337) نغام به غین بمعنی} زشت نما و تیره گون و بی رونق {آمده اگر ضبط غین درین نسخه صحیح باشد} نفام {مصحف آنست