ابراهیم بن محمد بن عرفه بن سلیمان ازدی، مکنی به ابوعبدالله و ابن عرفه و ملقب و مشهور به نفطویه، از مشاهیر ادبا و شعرای قرن چهارم هجری قمری است. وی به سال 244 یا 250 هجری قمری در واسط تولد یافت و در حوالی سنین 319 تا 324 هجری قمری در بغداد درگذشت. وی قریب نیم قرن در بغداد به تدریس رشته های مختلف ادب اشتغال داشت و کتابهای فراوانی نیز تصنیف کرد که از آن جمله است: اعراب القرآن. الامثال. مثال القرآن. التاریخ. الرد علی من قال بحدوث القرآن. ریاض النعیم. الشهادات. غریب القرآن. القوافی. المصادر. المقنع. الملح. مناقب الامام الشافعی. الوزراء. از اشعار اوست: کم قد خلوت بمن اهوی فیمنعی منه الحیاء و خوف الله و الحذر اهوی الملاح و اهوی ان اجالسهم ولیس لی فی حرام منهم وطر کذلک الحب لااتیان معصیه لاخیر فی لذه من بعدها سقر. (از ریحانه الادب ج 4 ص 233). رجوع به روضات الجنات ص 43 و ابن خلکان ج 1 ص 10 و معجم الادباء ج 1 ص 254 و تاریخ بغداد ج 6 ص 159 شود
ابراهیم بن محمد بن عرفه بن سلیمان ازدی، مکنی به ابوعبدالله و ابن عرفه و ملقب و مشهور به نفطویه، از مشاهیر ادبا و شعرای قرن چهارم هجری قمری است. وی به سال 244 یا 250 هجری قمری در واسط تولد یافت و در حوالی سنین 319 تا 324 هجری قمری در بغداد درگذشت. وی قریب نیم قرن در بغداد به تدریس رشته های مختلف ادب اشتغال داشت و کتابهای فراوانی نیز تصنیف کرد که از آن جمله است: اعراب القرآن. الامثال. مثال القرآن. التاریخ. الرد علی من قال بحدوث القرآن. ریاض النعیم. الشهادات. غریب القرآن. القوافی. المصادر. المقنع. الملح. مناقب الامام الشافعی. الوزراء. از اشعار اوست: کم قد خلوت بمن اهوی فیمنعی منه الحیاء و خوف الله و الحذر اهوی الملاح و اهوی ان اجالسهم ولیس لی فی حرام منهم وطر کذلک الحب لااتیان معصیه لاخیر فی لذه من بعدها سقر. (از ریحانه الادب ج 4 ص 233). رجوع به روضات الجنات ص 43 و ابن خلکان ج 1 ص 10 و معجم الادباء ج 1 ص 254 و تاریخ بغداد ج 6 ص 159 شود
نوبرآمده. تازه. نازک. (ناظم الاطباء). نوخاسته. (فرهنگ فارسی معین) : دو پستان چون دو سیمین نار نوخیز بر آن پستان گل بستان درم ریز. نظامی. سیرابی سبزه های نوخیز از لؤلؤ تر زمردانگیز. نظامی. مکش بر کهن شاخ نوخیز را کز این کشت شیرویه پرویز را. نظامی. ، بدیع: نوآیین پرده ای بینی دلاویز نوای او نوازشهای نوخیز. نظامی. ، نوبالیده. خرد: گرچه نوخیز و نوگرفت بود بط کشتی طلب شگفت بود. سنایی
نوبرآمده. تازه. نازک. (ناظم الاطباء). نوخاسته. (فرهنگ فارسی معین) : دو پستان چون دو سیمین نار نوخیز بر آن پستان گل بستان درم ریز. نظامی. سیرابی سبزه های نوخیز از لؤلؤِ تر زمردانگیز. نظامی. مکش بر کهن شاخ نوخیز را کز این کشت شیرویه پرویز را. نظامی. ، بدیع: نوآیین پرده ای بینی دلاویز نوای او نوازشهای نوخیز. نظامی. ، نوبالیده. خرد: گرچه نوخیز و نوگرفت بود بط کشتی طلب شگفت بود. سنایی