- نعاب
- بانگ کردن کلاغ، بانگ کلاغ که به فال بد بگیرند
معنی نعاب - جستجوی لغت در جدول جو
- نعاب
- آواز کلاغ آواز دادن کلاغ
- نعاب ((نُ))
- آواز دادن کلاغ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مزاح کننده، شوخی کنند
جادوگر رعابیل: من الثیات: جامه کهنه
جمع جعبه، شگاها ترکش ها کیپوت ها شگاساز کیپوت فروش جمع جعبه
جمع شعب و شعبه
جمع صعب، دشوارها صعب مشکلات
بسیار بازیگر، بازیکن
غارتگر، غنیمت برنده
نقب زننده،، کاوش کننده
به غنیمت بردن، غارت کردن
بانگ کردن زاغ یا کلاغ، صدای کلاغ
نعل، درگاه، پایین مجلس مثلاً صف نعال
سستی و فترت در حواس، چرت، ابتدای خواب
بهله، دستکش چرمی که در قدیم شکارچیان به دست می کردند برای نگاه داشتن باز بر روی دست، نکاپ، نکاف
صعب ها، دشواری ها، سختی ها، جمع واژۀ صعب
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
نعجه ها، گوسفندها، ماده میش ها، جمع واژۀ نعجه
آب دهن، بزاق
هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد
مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی می دهند
روکش شیشه ای نیمه مذاب بر لایه ای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنش های شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار می رود
آهار
لعاب دادن: پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد
مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی می دهند
روکش شیشه ای نیمه مذاب بر لایه ای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنش های شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار می رود
آهار
لعاب دادن: پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، چیلان، جیلان، سیلانه، سنجد گرگان، تبرخون
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
شعبه ها، بخشهایی از یک فروشگاه، شرکت ها، شاخه های درخت، جمع واژۀ شعبه، شعب ها، گشادگی های میان کوهها، دره ها، مسیل های آب، آبراهه ها، ناحیه ها، جمع واژۀ شعب
کعب ها، بند های استخوان، استخوانهای بندگاه پا و ساق، پاشنه های پا، شتالنگ ها، در ریاضیات ریشه های سوم اعداد، جمع واژۀ کعب
نقب ها، سوراخ ها و راههای باریک در زیر زمین، جمع واژۀ نقب
کلان بینی: مرد، فنج در زنان (فنج فتق)، کوه خرد، کوه بزرگ از واژگان دو پهلو، بستگی چوز (چوز فرج زنان) انگور فروش چیلان تبر خون فضل تبر خون نیافت سنجد هرگز گرچه به دیدن چو سنجد است تبر خون (ناصرخسرو) سیلانه سنجد گرگان شیلانه سیب کوهی اون ناف از گیاهان انگور فروش
به گونه رمن تاس های نرد
آب دهن که روان باشد بسیار بازیگر
آهوک آک عجیب، جمع معایب
مرد دانا به انساب، عالم به انساب، نسب شناس
برون شامه دل
تیرگر، در آویزنده، تیر انداز تیر ها تیرسازتیرگر، گیرنده وپرتاب کننده تیر. تیرها. واحدآن نشابه، جمع نشاشیب: زغنچه گل وازشاخ بیدبادصبا زمردین پیکان کردوبسدین نشاب. (معزی. 60)
جمع نعامه، شتر مرغان
جمع نعل بمعنی کفش است