جَمعِ واژۀ صَعب: تازه شود صورت دین را جبین سهل شود شیعت حق را صعاب. ناصرخسرو. گرچه صعب است عمل از قبل بوی بهشت جمله آسان شود ای پور پدر بر تو صعاب. ناصرخسرو. و در اذلال صعاب و رقاب براهین معجز نموده. (جهانگشای جوینی). و چون همت پادشاهانۀ او بر استدلال صعاب باغیان و استلانت رقاب یاغیان مصروف بوده. (جهانگشای جوینی) ، انذرتکم صعاب الامور، ای مسائل دقیقه غامضه یقع بها فتنه فی العلماء. (منتهی الارب). صعاب المنطق، اغلوطه های آن. (منتهی الارب). رجوع به صعب شود
گفته اند ریگستانهائی است بین بصره و یمامه که عبور از آن دشوار بود. حارث بن همام بن مره بن ذهل شیبان در روزی از ایام بکر در آنجا کشته شده و تغلب در آخر روز به هزیمت شده است. (معجم البلدان) نقطه ای است که در آن دلیری از دلاوران بکر بن وائل که کتان دهر نام داشت، به دست خلیفه بن مخبط بقتل رسید. (معجم البلدان) کوهی است میان یمامه و بحرین. (معجم البلدان) (منتهی الارب)