جدول جو
جدول جو

معنی نطاح - جستجوی لغت در جدول جو

نطاح
(نَطْ طا)
کبش سرون زن. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کبش شاخ زن. (از متن اللغه). کثیرالنطح و معتاد به آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نطیح. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
نطاح
(غَ مَ شَ)
با یکدیگر سرو زدن. (از زوزنی). مناطحه. (از زوزنی) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نطح. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، جدال. کشمکش. شاخ به شاخ شدن:
ز عقل ساز حسام و ز دست ساز سپر
که با زمانه و چرخی تو در جدال و نطاح.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نطاق
تصویر نطاق
کسی که خوب سخنرانی می کند، سخنور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نباح
تصویر نباح
بانگ کردن سگ، بانگ سگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
عقد زناشویی بستن، عقد ازدواج، زناشویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شطاح
تصویر شطاح
گستاخ، بی شرم، در تصوف کسی که شطحیات می گوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نطاق
تصویر نطاق
کمربند، میان بند، نوعی جامۀ زنانه شبیه چادر که کمر آن را می بندند و دامن آن به زمین کشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجاح
تصویر نجاح
پیروزی، رستگاری
فرهنگ فارسی عمید
(طَ کِ)
دهی به مصر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
منزلی است مر بنی یربوع را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ص 450 و معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
بیماریی است که از تب حادث گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان) (آنندراج). بیماریی که از تب حادث گردد: مانا بذات الجنب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع واژۀ بطح. (منتهی الارب). رجوع به بطح شود.
- بطاح بطّح بطریق مبالغه است چنانکه اعوام عوم. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(سُطْ طا)
هر گیاه که بر زمین گسترده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). هر نباتیکه بر روی زمین گسترده شود او را بدین نام خوانند. (الفاظالادویه). اسم جنس گیاهی است که بر روی زمین پهن شود. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
شتر مادۀ فراخ فرج. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نصاح
تصویر نصاح
دوزنده رشته نخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاف
تصویر نطاف
جمع نطفه، تم ها زهک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطاح
تصویر سطاح
گیاه خزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطاح
تصویر شطاح
ژاژ خای کلوک، گستاخ بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباح
تصویر نباح
بانگ سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجاح
تصویر نجاح
کامیاب و پیروز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاه
تصویر نطاه
کاسبرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاح
تصویر نقاح
گوارا، ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاح
تصویر نیاح
گریه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
زن کردن، تزویج، شوی کردن، ازدواج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواح
تصویر نواح
نیوه گری مویه گری از ریشه پارسی بنگرید به نوحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاق
تصویر نطاق
میان بند، آنچه بدان میان را بندند سخنران، سخنور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاس
تصویر نطاس
همه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاع
تصویر نطاع
سفره آرای خوانچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
((نِ))
ازدواج، زناشویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نطاق
تصویر نطاق
((نِ))
کمربند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شطاح
تصویر شطاح
((شَ طّ))
گستاخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجاح
تصویر نجاح
((نَ))
پیروزی، رستگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نباح
تصویر نباح
((نُ))
آواز شیر، صدای سگ، هجو، هجا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیاح
تصویر نیاح
گریه و زاری کردن، شیون کردن بر مرگ کسی، گریه و زاری، شیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نطاق
تصویر نطاق
((نَ طّ))
نطق کننده، سخن ران
فرهنگ فارسی معین