- نضی (تَ)
برکشیدن شمشیر را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). نضو. (از اقرب الموارد). بیرون کشیدن شمشیر را از نیامش. (از متن اللغه) ، کهنه گردانیدن جامه را. (از منتهی الارب). کهنه و فرسوده کردن جامه را. (از اقرب الموارد). کهنه گردانیدن چیزی را. نضو. (از متن اللغه) ، کندن جامه را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
پیشی گرفتن اسب. (از المنجد). نضو. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نضو شود
پیشی گرفتن اسب. (از المنجد). نضو. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نضو شود
