معنی نضید
- نضید (نَ)
- رخت برهم نهاده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). منضود. (متن اللغه) (المنجد). منضّد. (المنجد) ، منضود. مردف. مرتب. منظم. (از یادداشت مؤلف) :
بتأمل نتوانم که کنم
بسزا گوهر مدح تو نضید.
سوزنی.
ای لاّل معنوی از نظم الفاظت نضید
وی ریاض خسروی از فیض الطافت نضیر.
سلمان ساوجی
