جدول جو
جدول جو

معنی نشیط - جستجوی لغت در جدول جو

نشیط
شادمان، سرخوش، خوشحال
تصویری از نشیط
تصویر نشیط
فرهنگ فارسی عمید
نشیط
(نَ)
نام مردی بنّا که در بصره برای زیاد ساختمانی بنا کرد و قبل از اتمام آن فرار کرد و به مرو رفت و هرگاه به زیاد می گفتند بنا راتمام ساز می گفت: حتی یرجعالنشیط من مرو (باشد تا نشیط از مرو برگردد) و نشیط هرگز بازنگشت و این جمله ضرب المثل شد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نشیط
(نَ)
شادمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بانشاط. (از المنجد) (از اقرب الموارد). ضد کسلان. ج، نشاط، نشاطی ̍، خداوند ستور شادمان، یا مردی که اهلش شادمان باشند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردی که اهل و عیالش یا ستورانش سرخوش باشند. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). منشط. (از متن اللغه) ، ناشط. (متن اللغه). نعت از نشاط است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ناشط و نشاط شود
لغت نامه دهخدا
نشیط
خوشحال، سرخوش
تصویری از نشیط
تصویر نشیط
فرهنگ لغت هوشیار
نشیط
((نَ))
شادمان، مسرور
تصویری از نشیط
تصویر نشیط
فرهنگ فارسی معین
نشیط
بانشاط، خرم، خوشدل، خوشحال، شاد، شادمان، مسرور، مشعوف
متضاد: ناشاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشاط
تصویر نشاط
(پسرانه)
شادی، خوشی، سرزندگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تنشیط
تصویر تنشیط
به نشاط آوردن، شادمان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشید
تصویر نشید
شعری که در جمعیت یا انجمنی برای یکدیگر بخوانند، سرود، آواز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
شادی، خوشی، خوشحالی، میل، اراده، سبکی و چالاکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشیب
تصویر نشیب
زمین پست و سرازیر، پست، پستی، سرازیری، پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشین
تصویر نشین
نشستن، نشسته در جایی، پسوند متصل به واژه به معنای ساکن مثلاً دل نشین، بالانشین، کرایه نشین، در علم زیست شناسی پوست و گوشت درون مقعد، سوراخ مقعد، ته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشیم
تصویر نشیم
مخفف نشیمن، آشیانۀ مرغ، برای مثال چنین گفت سیمرغ با پور سام / که ای دیده رنج نشیم و کنام (فردوسی - ۱/۱۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ طَ)
غنیمتی که به دست غازیان افتد پیش از رسیدن به مقصود. (ناظم الاطباء). نشیطه. رجوع به نشیطه شود
لغت نامه دهخدا
(تَدَلْ لُ)
فا نشاط آوردن. (زوزنی) به نشاط آوردن و شادمانی نمودن. (غیاث اللغات) (آنندراج). شادمان گردانیدن. (از اقرب الموارد). رجوع به تنشط شود، فربه کردن ستور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شتر ممنوع از چراگاه را به چراگاه روان کردن. (از اقرب الموارد) ، گره آسان بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گره زدن ریسمان یا گره آسان زدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ طَ)
تأنیث نشیط است. رجوع به نشیط شود،
{{اسم}} آنچه غازیان در راه یابند از غنیمت پیش از آن که به ساحت قوم که جای مقصود است برسند. (منتهی الارب) (آنندراج). غنیمتی که غازیان پیش از رسیدن به جایگاه مقصوده، در عرض راه یابند. (از المنجد) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)، شترانی که بی قصد گرفته و رانده شوند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)، سهم رئیس (غازیان) در غنیمت. (از متن اللغه). ما اصاب الرئیس قبل أن یصیر الی بیضهالقوم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنشیط
تصویر تنشیط
شاداند ن شادمان کردن شادی انگیختن شاد کردن شادمان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیب
تصویر نشیب
پستی، فرود، ضدفراز، سرازیری
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در برهان و هفت قلزم و آنندراج پارسی دانسته شده و نشید آمده است آوای بلند، سرود ترانه بالا بردن صوت، شعری که برای یکدیگر خوانند، نظم و نثری که بدان ترنم کنند، سرود: میخواند نشید مهربانی بر شوق ستاره یمانی. (نظامی گنجینه گنجوی. ص 358) یا نشید عرب. از اقسام چهارده گانه اصناف تصانیف که بوسیله قدما در اشعار عرب انشاد شده است و آن چنان باشد که دو بیت عربی را به نثر نغمات ادا کرده اند و دو بیت دیگر را به نظم نغمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیش
تصویر نشیش
آوای جوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیم
تصویر نشیم
نشیمن، جا و مقام نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشین
تصویر نشین
سوراخ معقد، ته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
خوشی، خرمی، سرور، شادی، طرب، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیط
تصویر مشیط
شانه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشیط
تصویر تشیط
نزاری از بسیارگایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنشیط
تصویر تنشیط
((تَ))
شادی کردن، شادمان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشیم
تصویر نشیم
((نِ))
آشیانه مرغان، جای نشستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشید
تصویر نشید
((نَ))
شعری که در انجمنی برای یکدیگر بخوانند، در فارسی به معنای سرود و آواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشیب
تصویر نشیب
((نَ))
سرازیری، پستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
((نِ))
شادمانی، خوشی، سبکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشین
تصویر نشین
((نِ))
مقعد، سوراخ مقعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
شادی، شور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشین
تصویر نشین
قطب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
Vitality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
vitalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی