جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نشیط

نشیط

نشیط
شادمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بانشاط. (از المنجد) (از اقرب الموارد). ضد کسلان. ج، نِشاط، نَشاطی ̍، خداوند ستور شادمان، یا مردی که اهلش شادمان باشند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردی که اهل و عیالش یا ستورانش سرخوش باشند. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). منشط. (از متن اللغه) ، ناشط. (متن اللغه). نعت از نشاط است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ناشط و نشاط شود
لغت نامه دهخدا

نشیط

نشیط
نام مردی بنّا که در بصره برای زیاد ساختمانی بنا کرد و قبل از اتمام آن فرار کرد و به مرو رفت و هرگاه به زیاد می گفتند بنا راتمام ساز می گفت: حتی یرجعالنشیط من مرو (باشد تا نشیط از مرو برگردد) و نشیط هرگز بازنگشت و این جمله ضرب المثل شد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا