معنی تنشیط - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تنشیط
تنشیط
- تنشیط
- شاداند ن شادمان کردن شادی انگیختن شاد کردن شادمان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تنشیط
- تنشیط
- فا نشاط آوردن. (زوزنی) به نشاط آوردن و شادمانی نمودن. (غیاث اللغات) (آنندراج). شادمان گردانیدن. (از اقرب الموارد). رجوع به تنشط شود، فربه کردن ستور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شتر ممنوع از چراگاه را به چراگاه روان کردن. (از اقرب الموارد) ، گره آسان بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گره زدن ریسمان یا گره آسان زدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تنشیف
- تنشیف
- خشک کردن با آب یا رطوبت چیزی، خشک گردیدن شیر در پستان
فرهنگ لغت هوشیار