جدول جو
جدول جو

معنی نسرو - جستجوی لغت در جدول جو

نسرو
سر و صدا نکن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خسرو
تصویر خسرو
(پسرانه)
مشهور، نیک نام، پادشاه، نیکنام، دارای آوازه نیکی، لقب چند تن از پادشاهان ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله کیخسرو پادشاه کیانی وخسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارو
تصویر نارو
(دخترانه)
پرنده ای خوش آواز مانند بلبل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارو
تصویر نارو
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسرو
تصویر پسرو
پسرک، پسر کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسرو
تصویر خسرو
پادشاه
خسرو سیارگان: کنایه از خورشید
خسرو مشرق: کنایه از خورشید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر، حیله، فریب، کید، شکیل، قلّاشی، ریو، گربه شانی، نیرنگ، چاره، احتیال، حقّه، دویل، غدر، اشکیل، خدعه، ستاوه، دلام، شید، تزویر، تنبل، روغان، کلک، گول، دغلی، ترفند، ترب، خاتوله، دستان
حیله گر، مکار، ناکرد
نارو زدن: کنایه از حیله کردن، نیرنگ زدن، خیانت کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوه، قدرت، توانایی، در علم فیزیک عمل یک جسم بر جسم دیگر که باعث ایجاد کار در جسم دوم می شود، قابلیت، استعداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنسرو
تصویر کنسرو
خوراک آماده که در قوطی سربستۀ فاقد هوا نگه داری می شود
فرهنگ فارسی عمید
(کُ سِرْوْ)
مادۀ خوراکی که آن را به صورت استریلیزه در قوطی یا محفظه ای کاملاً مسدود نگهداری کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خسرو
تصویر خسرو
پادشاه، قیصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسرو
تصویر پسرو
پسر کوچک فرزند خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر کردن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسور
تصویر نسور
جمع نسر، کرکسان لاشخوران جمع نسرکرکسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوت، توان، پهلوانی
فرهنگ لغت هوشیار
ماده خوراکی که آن را بصورت استریلیزه در قوطی یا محفظه کاملاً مسدود نگهداری کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنسرو
تصویر کنسرو
((کُ س))
غذای آماده که در قوطی سربسته و فاقد هوا نگه داری می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسرو
تصویر خسرو
((خُ))
پادشاه بزرگ، پادشاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارو
تصویر نارو
نیرنگ، حیله، مرکوبی که خوب راه نرود و چموشی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
زور، قوت، توانایی، قدرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارو
تصویر نارو
((رُ))
پرنده ای خوش آواز مانند بلبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
قوت، قدرت، انرژی، قوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
Force
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
force
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شکارگاهی در ییلاقات بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
força
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
fuerza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
siła
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
сила
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
сила
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
kracht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
Kraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
forza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
बल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیرو
تصویر نیرو
শক্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی