فرودآ. (منتهی الارب). فرودبیا! (ناظم الاطباء). اسم فعل است برای امر، به معنی انزل. (از اقرب الموارد). و آن معدول است از نازله و واحد و جمع و مؤنث و مذکر در آن یکسان است. (از منتهی الارب)
فرودآ. (منتهی الارب). فرودبیا! (ناظم الاطباء). اسم فعل است برای امر، به معنی انزل. (از اقرب الموارد). و آن معدول است از نازله و واحد و جمع و مؤنث و مذکر در آن یکسان است. (از منتهی الارب)
جمع واژۀ نزل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزهایی که پیش مهمان فرود آینده نهند: پوشیده بخطها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جملۀ انزال امیرمحمود فرستاده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 135). به ابواب تشریفات و انواع انزال و... او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 104). خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعدالتوی انزالهم. مولوی (مثنوی). و رجوع به نزل شود
جَمعِ واژۀ نُزل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزهایی که پیش مهمان فرود آینده نهند: پوشیده بخطها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جملۀ انزال امیرمحمود فرستاده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 135). به ابواب تشریفات و انواع انزال و... او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 104). خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعدالتوی انزالهم. مولوی (مثنوی). و رجوع به نزل شود
درشت و صاف گردیدن زمین چنانکه به اندک باران سیل روان گردد از وی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). سیلان کردن زمین بر اثر اندک بارانی به علت صلابت و سختی آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
درشت و صاف گردیدن زمین چنانکه به اندک باران سیل روان گردد از وی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). سیلان کردن زمین بر اثر اندک بارانی به علت صلابت و سختی آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)